اندیشمندان علوم انسانی-اجتماعی بر این باورند که فعالیت های آنان، زیربنای تجربه و افکار انسان را شکل میدهد. به نظر می رسد فعالیت هایی از قبیل شرکت در یک کنسرت یا تئاتر، بازدید از یک نمایشگاه هنری، یک موزه یا یک مکان تاریخی، خواندن یک کتاب و… درک ما از زندگی خودمان را غنی تر می کنند، تخیلات ما را به جریان می اندازند و به ما کمک می کنند تا عواطفمان را به صورتی امن بروز دهیم و احساس کنیم که به مجموعهای از فعالیت های انسانی تعلق داریم، همه اینها خوشحالی ما را می سازند. در واقع ادعای اصلی این نیست که “علوم انسانی-اجتماعی” افراد و جوامع را خوشحال می کنند، بلکه این علوم می توانند به افراد کمک کنند که تا درک بهتری از خوشبختی داشته باشند و دریابند که چگونه می توانند خود را در مسیر آن قرار دهند و چگونه می توان از طریق آموزش، نوع و کیفیت لذت های حیات را بهبود بخشید.
بریده ای از گفتگو با دکتر سپهر قاضی نوری عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس
کاربردی سازی علوم انسانی؛ چرا و چگونه؟
نگاهی به ضرورت کاربردی سازی علوم انسانی در ایران
در گفتگو با دکتر سپهر قاضی نوری عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس
یلدا دنیایی مبرز
مصاحبه
پژوهشگر
اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
شاید کاربردی سازی علوم انسانی آن طور که شاید و باید مورد توجه قرار نگرفته باشد. طرفه آنکه اگر کسی ادبیات بخواند باور داریم که نهایتا معلم مدرسه خواهد شد! اما کمتر کسی از ما چنین می اندیشد که ممکن است استارتاپی مبتنی بر هوش مصنوعی راه اندازی کند که جهت نام گذاری افراد، محصولات و … به مخاطب خدمات ارائه می کند. چرا چنین وضعیتی در کشورمان وضعیت غالب است؟ چرا علوم انسانی با بدنه جامعه پیوند عمیقی برقرار نکرده است؟ ممالک دیگر چه تجربه ای در این حوزه دارند؟ برای پاسخ به این دست پرسش ها خدمت دکتر سپهر قاضي نوري، استاد سياستگذاري علم و فناوري دانشگاه تربیت مدرس رسیدیم.
جناب دکتر شاید کلیشه ای به نظر برسد اما اجازه بدهید بپرسم علوم انسانی چه کاربردی دارد؟
اندیشمندان علوم انسانی-اجتماعی بر این باورند که فعالیت های آنان، زیربنای تجربه و افکار انسان را شکل میدهد. به نظر می رسد فعالیتهایی از قبیل شرکت در یک کنسرت یا تئاتر، بازدید از یک نمایشگاه هنری، یک موزه یا یک مکان تاریخی، خواندن یک کتاب و… درک ما از زندگی خودمان را غنی تر میکنند، تخیلات ما را به جریان می اندازند و به ما کمک می کنند تا عواطفمان را به صورتی امن بروز دهیم و احساس کنیم که به مجموعهای از فعالیت های انسانی تعلق داریم، همه این ها خوشحالی ما را می سازند. در واقع ادعای اصلی این نیست که “علوم انسانی-اجتماعی” افراد و جوامع را خوشحال می کنند، بلکه این علوم می توانند به افراد کمک کنند که تا درک بهتری از خوشبختی داشته باشند و دریابند که چگونه می توانند خود را در مسیر آن قرار دهند و چگونه می توان از طریق آموزش، نوع و کیفیت لذتهای حیات را بهبود بخشید.
به طور کلی، دستاوردهای تحقیقات علوم انسانی-اجتماعی درک ما را از هویتهای فردی و اجتماعی، فرهنگها، عقاید و باورها، خلاقیت ها، تمثال ها و نمودها و ارتباطات انسانی در گذشته و حال افزایش می دهد. علوم انسانی-اجتماعی، چیزی است “بیشتر” از آنچه که جستجو و دانش علمی می تواند به ما بدهد ارائه دهد: چیزی که برای زندگی مهم است. علوم انسانی دیدگاه های متفاوتی را در مورد حالات انسان ارائه می دهد. همچنین تناقضات موجود در جامعه را به آن یادآوری می کنند، حالات عاطفی برجسته را بیان می کنند، فرضیات فرهنگی در حال تغییر را تشخیص می دهند، با عمیقترین معضلات اخلاقی فرهنگ ملت خود مواجه می شوند و رویدادهایی را ثبت می کنند که یک زندگی یا دوره تاریخی را نشانه گذاری می کنند.
به طور کلیتر میتوان موارد زیر را به عنوان فواید علوم انسانی و اجتماعی در نظر گرفت:
- ارزش ذاتی: تحقیقات علوم انسانی به خودی خود دارای ارزش است. حتی اگر این تحقیقات به مزایای دیگری نیز منجر شوند (همانطور که در موارد بعدی به آن پرداخته میشود)، باید به خاطر خودشان دنبال شوند. هرچند که این رویکرد را می توان برای هر حوزه علمی دیگری نیز بکار گرفت به این معنا که دنبال کردن و درک دانش به خودی خود ارزشمند است اما در خصوص علوم انسانی-اجتماعی به این شکل معنا می یابد که انسان ذاتا به تاریخ، فرهنگ، عقاید، زبان و … خود علاقمند است. در واقع این رویکرد در علوم انسانی-اجتماعی سادهتر از علوم طبیعی بکار گرفته می شود، چرا که موضوعات مورد علاقه این علوم به نوعی به دغدغههای مردم نزدیکتر هستند.
- ارزش اجتماعی: ارزش اجتماعی علوم انسانی را می توان به انواع مختلفی تقسیم کرد که شاید دو مورد از رایج ترین آن ها هم بستگی اجتماعی و تصمیمگیری باشد:
هم بستگی اجتماعی: علوم انسانی-اجتماعی نقش پررنگی در افزایش توانایی افراد برای برقراری ارتباطات محوری با یکدیگر دارد. توانایی افراد در بیان دیدگاه های خود، ارتباطات درون جامعه را آسان تر می کند. همچنین، تجهیز آن ها به درک دیدگاه های مختلف، شهروندان را نسبت به یکدیگر بردبارتر می کند (این کارکرد را می توان فراتر از مرزهای ملی دنبال کرد و بنابراین علوم انسانی را می توان در دنیایی که به طور فزاینده در حال جهانی شدن است مفید دانست). از همین رو علوم انسانی-اجتماعی به ایجاد مدارا و تفاهم بین شهروندان کمک می کنند و در نتیجه منجر به انسجام و هم بستگی اجتماعی می شوند. علوم انسانی-اجتماعی علاقمند به موضوعاتی است که در خصوص “انسان” بودن ما است، مانند تواناییهایی مرتبط با خواندن، نوشتن، تفکر و برقراری ارتباط. جهان بدون این علوم، جهانی است بدون ارزش، معنا و احساس مشترک با یکدیگر.
تصمیمگیری اجتماعی: جنبه دیگری از ارزش اجتماعی علوم انسانی مربوط به تصمیمگیری در حوزه سیاست، روابط بین الملل و رفاه شهروندان است. این تصمیمگیری ممکن است در سطوح مختلفی اتفاق بیفتد، اعم از مشارکت شهروندان در مناظرههای عمومی، رأی دادن و یا حتی تصمیمگیریهایی در محل کار. پژوهش های علوم انسانی-اجتماعی می توانند در تمام این سطوح به صورت مستقیم (از طریق آموزش های دانشگاهی) و یا غیرمستقیم (از طریق رسانه های عمومی) تأثیرگذار باشند. علوم انسانی-اجتماعی به ما کمک می کند تا زمینه پدیده های اجتماعی و اقتصادی را درک کنیم و ما را قادر می سازد تا بر تصمیم گیری های سیاست گذاران تأثیر بگذاریم. علوم طبیعی فناوری ها را ایجاد می کنند، علوم اجتماعی سیاست های مختلفی را در خصوص آن ها پیشنهاد می دهند و علوم انسانی نحوه استفاده عاقلانه از آن ها را به جامعه می آموزند. این علوم به ویژه در مورد مسائل اخلاقی پیچیده ای که جامعه به عنوان یک کل با آن مواجه است، اهمیت پیدا می کند. به عنوان مثال علومی مانند فلسفه می توانند از طریق مطالعات اخلاق زیستی به تحقیقات سلول های بنیادی و حل چالش های اجتماعی مرتبط با آن کمک کننده باشند.
علاوه بر این ها، علوم انسانی-اجتماعی می توانند با به چالش کشیدن هنجارها و موقعیت های تثبیت شده برای جامعه مفید باشند(تفکر انتقادی). تحقیقات این علوم می تواند منبع چالش هایی برای ارزش ها و سنت های اجتماعی پذیرفته شده باشد. شاید تنها در علوم انسانی-اجتماعی باشد که “گفتمان انتقادی” وجود داشته باشد. برنامه های تحصیلی علوم طبیعی و فناورانه عمدتا فاقد عنصر نقد هستند. علوم انسانی-اجتماعی همچنین می تواند در نهادسازی و ایجاد نهادهای قوی تر کمک کننده باشد. این علوم بینش انسان ها در خصوص رابطه بین موضوعات مختلف و جهان هستی را تقویت می کنند و در نتیجه در ایجاد نهادهای قوی تر سهیم هستند.
- میراث فرهنگی: حفظ و ترویج میراث فرهنگی یکی از کارکردهای شناخته شده علوم انسانی-اجتماعی است. علوم انسانی-اجتماعی شهروندان را قادر می سازد تا میراث و فرهنگ ملی خود را درک، حفظ و گاهی به چالش بکشند. ارزش این علوم در این زمینه، نه تنها در حفظ هویت فرهنگی بلکه در کشف مجدد آن است، همانطور که در چین با احیای علاقه به کنفوسیوس به عنوان واکنشی به انقلاب فرهنگی دهه 1970 (که تلاشی برای ریشه کن کردن سنت های کنفوسیوس بود) مشاهده شد. به طور کلی علوم انسانی-اجتماعی حس تعلق را در افراد زنده می کند، بدون این علوم، هویت (قومی، ملی، فرهنگی و…) نمی توانست وجود داشته باشد.
این رویکرد به صورتی تعمیم یافته در برخی کشورهایی که به دنبال ترویج میراث فرهنگی خود در خارج از مرزهای ملی شان به عنوان راهی برای توسعه “قدرت نرم” هستند، مشاهده می شود. برای مثال باز هم می توان به دولت چین و تأسیس موسسه های کنفوسیوس در سرتاسر جهان اشاره کرد. این موسسات نه تنها برای ترویج یادگیری زبان چینی، بلکه برای ایجاد درک بیشتری از فرهنگ چین شکل گرفته اند. علاوه بر حفظ و ترویج میراث فرهنگی، علوم انسانی-اجتماعی می توانند جوامع را قادر به درک فرهنگ های یکدیگر کنند. درک فرهنگ شرکای تجاری در عصر جهانی شدن اهمیت بسیاری دارد. همین امر در حوزه امنیت نیز صادق است (مانند تلاش های ایالات متحده برای درک جهان اسلام). به طور کلی دولتها نیاز به تحقیق عمیق در تاریخ کشورهایی را دارند که برای آن ها دغدغه اقتصادی یا سیاسی ایجاد می کنند.
- ارزش اقتصادی: فعالیت های علوم انسانی-اجتماعی می تواند به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم با تأثیر بر موضوعاتی همچون رفاه، فقر، توزیع درآمد، اشتغال و فعالیت های تجاری، مزایای اقتصادی ایجاد کند. برای مثال، کسب وکارها باید فرهنگ هایی را که در آن فعالیت میکنند درک کنند که این امر از طریق استفاده از تحقیقات تاریخی، فرهنگی و رسانهای مقدور خواهد بود. کنترل و اداره تمام کسب وکارها و صنایع مختلف و تنظیم روابط بین آن ها از طریق علومی همچون مدیریت (مالی، سازمانی، منابع انسانی و …)، روابط بین الملل و … انجام می شود. به طور کلی این علوم مهارت های تحلیلی و فلسفه مشخصی در زندگی ایجاد می کنند که در نهایت در هر حرفهای ضروری و کمککننده است.
هرچند که به طور خاص نیز علوم انسانی-اجتماعی نقش مهمی در انواع خاصی از صنعت دارد که به طور مستقیم منافع اقتصادی ایجاد می کند. فعالیت های این علوم مسئول خروجی مولد در صنایع خلاق مانند تئاتر، فیلم و سریال هستند. همچنین می توان به صنعت توریسم اشاره کرد که به موزه ها و سایر موسسات میراث فرهنگی وابسته است. علاوه بر این ارزش اقتصادی مستقیمی در برخی کتب مشهور تاریخی و ادبی وجود دارد.
از طرف دیگر، این ادعا وجود دارد که علوم انسانی-اجتماعی، دانشجویان را برای ورود به دنیای کار آماده می کنند و از این جهت نقش مهمی در اشتغال فارغ التحصیلان دارند. برای مثال این علوم مهارت های ارتباطی را به دانشجویان آموزش می دهد و به آن ها یاد می دهد که چگونه از زبان برای متقاعد کردن مخاطبان خود استفاده کنند، چگونه ارزیابی کنند و چگونه استدلال کنند. تحقیقات علوم انسانی در برخی زمینه ها می تواند مزایای اقتصادی مستقیمی ایجاد کند، به عنوان مثال در نشریات، رسانه ها، گردشگری و البته آموزشی که دانش پژوهان علوم انسانی به دانشجویان خود ارائه می دهند؛ دانشجویانی که در طیف گسترده ای از حرفه ها وارد بازار کار می شوند.
- مشارکت در رشته های دیگر: تحقیقات علوم انسانی-اجتماعی زمینه های دیگری همچون پزشکی، علوم کامپیوتر، مهندسی و طراحی را تغذیه می کنند و سهم قابل توجهی در این رشته ها دارند. همکاری های بین رشته ای نیز از کمکهای علوم انسانی-اجتماعی بی بهره نیستند.
برای مثال باستانشناسی از علوم طبیعی و فناوری های مرتبط با آن بهره بسیار می گیرد. به طور متقابل تأثیر چشم گیری نیز بر علوم زیست محیطی، هواشناسی و اقلیم شناسی می گذارد. تحقیقات باستان شناسی در حال تبدیل شدن به منبع مهم شواهد در این زمینه ها است.
روانشناسی، زبانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی رابطه نزدیکی با علوم کامپیوتر دارند. فیزیک، فلسفه، ریاضیات و زیست شناسی هم از دیرباز کمک های بسیاری به یکدیگر کرده اند و حوزه های مرتبطی محسوب می شوند. فلسفه به طور کلی برای رشته های دیگر بسیار مفید است و ابزارهای سودمندی را برای تحلیل مفروضات اساسی نظریه هایشان ارائه می کند که ممکن است در رویکردهای خود مورد توجه قرار نگیرد. مثلا در علم عصب شناسی، تجزیه و تحلیل سطوح ژنومی و پروتئومی گاهی آن چنان انتزاعی می شود که فیلسوفان ذهن را ملزم به مشارکت در آن می کند. پژوهش در هنر (ادبیات، هنرهای تجسمی و موسیقی) نیز بر علوم طبیعی و اجتماعی تأثیر می گذارد؛ پیشرفتهای اخیر در موسیقی شناسی به دلیل ارتباط با روانشناسی و علم مغز (از شاخه های عصبشناسی)، مطالعات موردی خوبی را ارائه کرده اند. کارهای انجام شده بوسیله حوزه های هنری به علم رایانه کمک می کنند، زیرا “تجسم” به روشی برای درک داده های پیچیده تبدیل شده است. همچنین گرافیک در حال تبدیل به یک ابزار تفسیری است.
- تفکر انتقادی: توسعه و پیشرفت هر رشته ای اعم از علوم طبیعی و یا علوم انسانی-اجتماعی به تفکر انتقادی بستگی دارد. به طور کلی پیشرفت زمانی حاصل می شود که یک محقق، نتیجه گیری های محقق دیگری را دریافت کند و آن ها را در معرض بررسی دقیق و انتقادی قرار دهد. اما علوم انسانی-اجتماعی به نوعی مظهر استفاده از تفکر انتقادی در ذات خود است. از این رو نمی توان نتایج تحقیقات علوم انسانی-اجتماعی را به عنوان “یافته” -اگر یافته را معادل آخرین کلمات حکمت تلقی کنیم- دانست. تمام یافته های این حوزه موقتی است و در معرض پرسش، شفافسازی، تغییر، اصلاح و گفتگو است. پرسشگری ذاتی نهفته در علوم انسانی-اجتماعی هم ابزاری برای به چالش کشیدن فهم/خرد غالب[1] محسوب می شود و هم در پیشبرد این باور که پرسشگری و علم دو چیز یکسان هستند، مؤثر است. هدف نهایی پژوهش در علوم انسانی-اجتماعی خود فرآیند تفکر انتقادی است؛ به این معنا که در حالی که علوم طبیعی از طریق یافتن پاسخ برای سؤالات مشخص پیشرفت می کنند، در علوم انسانی-اجتماعی اینگونه نیست. تفکر انتقادی در فلسفه سقراطی -اما نه محدود به آن- تجلی یافته است. سقراط در یک قاعده کلی معتقد بود “زندگی بررسینشده[2] ارزش زیستن ندارد.”
- رشد شخصی و معنوی: تحقیقات علوم انسانی-اجتماعی می تواند از طریق مطالعه متون و سنتهای مختلف – مذهبی، فلسفی یا معنوی- سلامت[3] شخصی و معنوی فرد را افزایش دهد. تحقیقات علوم انسانی-اجتماعی در مورد ارزش ها، معنای هستی و زندگی ما است. حتی اگر بیشتر مردم به ندرت در زندگی روزمره خود به این موضوع فکر کنند هیچ کس نمی تواند آن را نادیده بگیرد. این واقعیت را می توان مشابه نفسکشیدن دانست که تقریبا هرگز در در زندگی روزمره به آن توجه نمی کنیم، مگر اینکه مشکلی مانند آلودگی هوا یا آسم وجود داشته باشد و بعد ناگهان متوجه خواهیم شد که تنفس یک فعالیت اساسی است. نکته اینجا است که اگر صبر کنیم تا بیماری رخ دهد، ممکن است درمان با دشواری بیشتری مواجه شود. از این رو علوم انسانی-اجتماعی نیز عملکردی مشابه عملکرد تنفس دارد.
- فهم زیبایی شناختی: تحقیقاتی از حوزه هایی همچون ادبیات، تاریخ هنر و موسیقی شناسی تمیز زیبایی شناختی را ترویج می کنند و فهم و لذت بردن از آثار هنری را افزایش می دهند. درصد بالایی از نحوه زندگی و لذتی که از افراد از دنیا می برند ناشی از تأثیراتی است که آموزش های علوم انسانی-اجتماعی بر آن ها گذاشته است. اینکه چگونه باید بین اشکال ارتباطی خوب و بد تمایز قائل شد، بین چیزهای ساده و جدی، سطحی و عمیق، بلوغی است که به واسطه آموزش های این حوزه به دست می آید. چنین بلوغی تنها برای تجربیات زیبایی شناختی نیست، بلکه افراد را به مصرفکنندگان هوشمند رسانه، تجارت و به طور کلی علوم تبدیل می کند. علوم انسانی-اجتماعی به افراد کمک می کنند تا عمیق فکر کنند و قدرت تمیز داشته باشند.
به نظر شما جدا از مفاهیم نظری چه در قالب نوشتار و چه در قالب سخنرانی، در حوزه عمل اقدام خاصی صورت گرفته است؟
در حوزه علوم انسانی در ایران، اقدامات عملیاتی نیز بهصورت پراکنده و در برخی زمینه ها صورت گرفته اند، هرچند این اقدامات در مقایسه با بخش های دیگر علوم، مانند علوم مهندسی یا پزشکی، کمتر به چشم می آیند. برخی از مهم ترین اقدامات عملی که در این زمینه انجام شده اند عبارتند از:
راه اندازی مراکز نوآوری و شتاب دهندهها:
در سال های اخیر، برخی دانشگاه ها و موسسات آموزشی اقدام به تأسیس مراکز نوآوری و شتاب دهنده هایی با تمرکز بر علوم انسانی کرده اند. این مراکز تلاش می کنند ایده های نوآورانه در حوزه علوم انسانی را شناسایی، پرورش و به مرحله تجاری سازی برسانند. برای مثال، دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبائی در این زمینه فعالیت هایی داشته اند.
ایجاد رشته های بینرشته ای:
برخی دانشگاه ها رشته های جدید و بینرشته ای را ایجاد کرده اند که بهطور خاص به کاربردی کردن علوم انسانی در حوزه های مختلف می پردازند. این رشته ها تلاش می کنند تا دانشجویان را برای ورود به بازار کار و حل مسائل عملی آماده کنند.
همکاری با نهادهای دولتی و غیردولتی:
همکاری هایی میان دانشگاه ها و نهادهای دولتی یا غیردولتی برای انجام پروژههای تحقیقاتی و عملیاتی وجود دارد. این همکاریها اغلب در قالب قراردادهای پژوهشی یا مشاوره ای انجام می شوند و در برخی موارد نتایج آنها به سیاست گذاریها و برنامه های اجتماعی و فرهنگی تبدیل می شود.
راه اندازی پلتفرم های دیجیتال و رسانه های اجتماعی:
استفاده از پلتفرم های دیجیتال و رسانه های اجتماعی برای ترویج و کاربردی کردن علوم انسانی یکی از اقدامات عملی است که در ایران انجام شده است. برای مثال، برخی از انجمن های علمی و فرهنگی، وبسایت ها و صفحات اجتماعی ایجاد کرده اند که در آن ها به مباحث علوم انسانی پرداخته می شود و محتواهای علمی به شکل کاربردی و قابل فهم برای عموم منتشر می شوند.
برگزاری کارگاهها و دوره های مهارت آموزی:
برخی مؤسسات آموزشی و پژوهشی دوره ها و کارگاه های عملیاتی برگزار می کنند که در آن ها مهارت های کاربردی مرتبط با علوم انسانی آموزش داده می شود. این کارگاه ها می توانند شامل موضوعاتی مانند تحلیل داده های اجتماعی، مذاکره و مدیریت فرهنگی باشند.
تدوین و اجرای طرح های فرهنگی و اجتماعی:
برخی طرح ها و پروژه های فرهنگی و اجتماعی در کشور با مشارکت علوم انسانی و نهادهای اجرایی عملیاتی شده اند. این پروژهها ممکن است شامل برنامه های توسعه فرهنگی در مناطق خاص، کارزارهای اجتماعی یا پروژه های مرتبط با حقوق شهروندی و مشارکت اجتماعی باشند.
ایجاد و تقویت نشریات علمی کاربردی:
تأسیس و توسعه نشریات علمی که به صورت خاص بر روی مباحث کاربردی در علوم انسانی تمرکز دارند، یکی دیگر از اقدامات عملی بوده است. این نشریات سعی می کنند با ارائه مقالاتی که نتایج تحقیقات کاربردی و پروژههای عملی را منتشر می کنند، پل ارتباطی بین نظریه و عمل ایجاد کنند.
پروژه های مشاوره ای و تحلیل های اجتماعی:
برخی شرکت ها و نهادهای خصوصی از کارشناسان علوم انسانی برای تحلیل مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی استفاده می کنند. این تحلیلها به برنامه ریزی های استراتژیک کمک کرده و در تصمیم گیری های کلان نقش دارند.
جناب دکتر در مورد کاربردی سازی علوم انسانی بسیار صحبت شده است. کم نیستند کسانی که علوم انسانی را به نوشتن و حرف زدن محدود می دانند. عجیب تر آنکه خود متخصصین این حوزه کمتر رغبتی به بازار نشان می دهند و آن را به نوعی کسر شان می دانند. با این توضیح چگونه می توان علوم انسانی را به صورت کاربردی در جامعه گسترش داد؟
گسترش علوم انسانی به صورت کاربردی در جامعه نیازمند یک رویکرد چندوجهی است که از طریق آموزش، پژوهش و پیوند این علوم با نیازهای جامعه انجام می شود. در ادامه به برخی از راهکارها اشاره می کنم:
- تدوین برنامه های آموزشی کاربردی:
تغییرات در برنامه های درسی: اصلاح و بروزرسانی برنامه های درسی در رشتههای علوم انسانی برای ایجاد ارتباط قوی تر بین نظریه و عمل ضروری است. میتوان واحدهایی را به صورت کارآموزی، پروژه های عملی یا مشارکت در فعالیت های اجتماعی در نظر گرفت.
آموزش مهارت های عملی: تدریس مهارت هایی مانند تحلیل داده ها، نوشتن گزارش های کاربردی، مذاکره و حل مسئله می تواند دانشجویان علوم انسانی را برای ورود به بازار کار و ارتباط با جامعه بهتر آماده کند.
- پژوهش های کاربردی و بینرشتهای:
تشویق به تحقیقات کاربردی: دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی می توانند با تمرکز بر مسائل واقعی جامعه، به انجام پژوهش های کاربردی در علوم انسانی بپردازند. مثلا تحقیقاتی در زمینه جامعه شناسی شهری یا تحلیل های فرهنگی می توانند به بهبود سیاستها و برنامه های اجتماعی کمک کنند.
توسعه همکاری های بین رشته ای: همکاری با رشته های دیگر مثل مهندسی، علوم پزشکی، و علوم اجتماعی می تواند به یافتن راهحل های جامع تر و عملی تر برای مشکلات پیچیده جامعه منجر شود.
- ارتباط با جامعه و صنعت:
برقراری ارتباط موثر با نهادهای اجتماعی و صنعتی: همکاری دانشگاه ها و مراکز پژوهشی با نهادهای دولتی، سازمان های غیردولتی، و بخش خصوصی می تواند به انتقال دانش و کاربردی کردن علوم انسانی کمک کند. مثلا همکاری روانشناسان با بیمارستان ها یا مشاوران مدیریت با سازمان ها.
تشویق به فعالیت های اجتماعی و مدنی: استادان و دانشجویان علوم انسانی می توانند از طریق شرکت در پروژه های اجتماعی، فرهنگی و هنری به گسترش دانش خود در جامعه کمک کنند. این امر همچنین می تواند منجر به ارتقاء دانش عمومی در جامعه شود.
- رسانه ها و فضای مجازی:
استفاده از رسانه ها: انتشار محتوای علمی در قالب مقاله ها، پادکستها و ویدئوهای آموزشی در رسانه های اجتماعی می تواند به گسترش علوم انسانی در جامعه کمک کند.
ارتقاء سواد رسانه ای: افزایش سواد رسانه ای مردم از طریق برنامه های آموزشی و محتواهای دیجیتالی مرتبط می تواند موجب کاربردی تر شدن علوم انسانی شود، به ویژه در زمینه هایی مانند حقوق شهروندی، اخلاق و فلسفه.
- سیاست گذاری و حمایت دولتی:
حمایت مالی و سیاستگذاری: دولت می تواند با ارائه کمک های مالی و تسهیلات به پژوهش ها و پروژه های مرتبط با علوم انسانی، زمینه های گسترش این علوم را در جامعه فراهم کند.
ایجاد نهادهای مشاوره ای: تأسیس نهادهایی که بتوانند به دولت و سایر نهادها در تصمیمگیری های مرتبط با فرهنگ، آموزش و سیاست گذاری های اجتماعی کمک کنند، نیز می تواند تأثیرگذار باشد.
در کلیت گسترش علوم انسانی به صورت کاربردی نیازمند تعامل و همکاری مستمر میان دانشگاه ها، صنعت، نهادهای اجتماعی و سیاست گذاران است تا بتوانند به طور مؤثر به نیازهای جامعه پاسخ دهند.
با توجه به نقش حضرتعالی در تنظیم اسناد بالادستی مرتبط به نوآوری و فناوری کشور، بفرمایید مهم ترین مشکل حوزه نوآوری و فناوری جامعه ما بویژه در حوزه علوم انسانی چیست؟
یکی از مهم ترین مشکلات حوزه نوآوری و فناوری در ایران، به ویژه در حوزه علوم انسانی، نبود پیوند قوی میان نظریه و عمل است. این مشکل به دلایل مختلفی ایجاد شده است که به برخی از آن ها اشاره می کنم:
- ضعف در تعامل بین دانشگاه و صنعت:
در ایران، تعامل میان دانشگاه ها و صنایع به ویژه در حوزه علوم انسانی بسیار محدود است. این امر باعث می شود که پژوهش ها و تحقیقات انجام شده در این حوزهها اغلب بهصورت تئوریک باقی بمانند و به کاربردهای عملی و قابل استفاده در صنعت یا جامعه تبدیل نشوند.
- نبود زیرساخت های حمایتی و قانونی:
برای نوآوری و توسعه فناوری در حوزه علوم انسانی، نیاز به زیرساخت های قانونی و حمایتی است که از فعالیت های نوآورانه حمایت کنند. فقدان چنین زیرساخت هایی، انگیزه برای کارآفرینی و ایجاد نوآوری در این حوزه را کاهش می دهد.
- کمبود سرمایه گذاری و حمایت مالی:
سرمایه گذاری محدود در حوزه علوم انسانی، بهویژه در بخش نوآوری، یکی دیگر از موانع اصلی است. عدم توجه کافی به این حوزه و نبود حمایت مالی مناسب از طرح ها و پروژههای نوآورانه، توانایی علوم انسانی را در پاسخگویی به نیازهای جامعه محدود می کند.
- نگرش سنتی به علوم انسانی:
در بسیاری از موارد، علوم انسانی بهعنوان رشته هایی نظری و کمکاربرد در نظر گرفته می شود. این نگرش سنتی مانع از توسعه نوآوری و استفاده از علوم انسانی در حل مسائل عملی جامعه می شود.
- فقدان آموزش های کاربردی و مهارت محور:
آموزش های علوم انسانی در ایران عمدتا بر مبانی نظری تمرکز دارند و مهارت های عملی و کاربردی به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی گیرند. این مسئله باعث می شود فارغالتحصیلان این رشته ها در مواجهه با مسائل عملی و بازار کار با چالش مواجه شوند.
- موانع فرهنگی و اجتماعی:
برخی موانع فرهنگی و اجتماعی نیز می توانند در مسیر نوآوری در علوم انسانی اثرگذار باشند. برای مثال مقاومت در برابر تغییرات اجتماعی یا عدم پذیرش فناوری های جدید در برخی بخش های جامعه می تواند به کاهش نوآوری منجر شود.
- نبود ارتباطات بینالمللی کافی:
همکاری ها و ارتباطات بینالمللی می تواند منجر به تبادل دانش و تجربیات مفید شود اما در ایران این ارتباطات محدود است. این موضوع باعث می شود که علوم انسانی در ایران کمتر بتواند از دستاوردهای جهانی بهرهمند شود و خود را با نوآوریهای روز دنیا هماهنگ کند.
جناب دکتر آینده علوم انسانی را در کشور چگونه ارزیابی می کنید؟
خلاصه بحث این است که علوم انسانی در فضای آزاد داخلی و در تعامل سازنده و موثر با دنیای خارج، رشد پیدا می کند لذا همه چیز بستگی به این دو عامل دارد که اوضاع چطور پیش برود. توضیح بیشتری لازم نیست و انتخاب با صاحبان تصمیم است.