با نگاهی به تاریخ درخواهیم یافت کشور ما شرایط دشوار مانند جنگ، قحطی، خشکسالی، فساد، نابرابری، تبعیض و … به خودش زیاد دیده، ولی هر بار ققنوسوار از خاکستر خود بلند شده است. بنابراین، اگر به دنبال برون رفت از بحرانها هستیم چارهای جز رجوع به تاریخ و عبرت آموزی از آن نیست. قطعا برای رسیدن به شرایط مطلوب دالان بسیار تنگ و تاریکی را باید طی کرد اما اگر نگاه مثبتی به این مسیر داشته باشیم و بتوانیم هم افزایی بین افراد شکل دهیم، این مسیر به خوبی طی خواهد شد. در این راستا باید تاکید کنم که قطعا یکی از راههایی که میتوان از طریق خلق ارزش ایجاد هم افزایی کرد و همچنین حس توانمندی و حمایتگری را در افراد ایجاد کرد کارآفرینی است.
بریده ای از گفتگو با دکتر سحر بنکدارپور
رئیس مرکز نوآوری و تحول دیجیتال اتاق بازرگانی تهران
کارآفرینی در ایران؛ خانه ای روی آب؟
درباره امکان و نقش کارآفرینی در ایران
در گفتگو با دکتر سحر بنکدارپور
رئیس مرکز نوآوری و تحول دیجیتال اتاق بازرگانی تهران
اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
به جرات می توان گفت که کمتر روزی است که با خبری منفی روبرو نشویم. در بهترین حالت به صورت هفتگی خبری از تعطیلی این استارتاپ یا مهاجرت آن متخصص می شنویم. در چنین جوی می توان به ماندن و ساختن امیدوار بود؟ وقتی صاحبین تخصص بر رفتن تاکید دارند و صاحبین سرمایه عموما برای حفظ سرمایه خود به سمت بازارهایی چون مسکن و ارز تمایل دارند (یا بهتر است بگوییم سوق داده می شوند!)، عقلایی است وارد عرصه کارآفرینی شویم؟ برای پاسخ به این دست پرسش ها خدمت خانم دکتر سحر بنکدارپور رئیس مرکز نوآوری و تحول دیجیتال اتاق بازرگانی تهران رسیدیم تا نظرات ایشان را جویا شویم.
خانم دکتر بنکدارپور در مورد وضعیت کشور و افزایش تمایل به مهاجرت بسیار گفته و شنیده ایم. با این حال نمی توان منکر شد که کم نیستند کسانی که مانده اند و کسب و کاری راه انداخته اند کمااینکه فقط اتاق بازرگانی تهران حدود بیست هزار عضو دارد. با این توضیح به نظر شما می توان به ماندن و ساختن امیدوارم بود؟
خیلی وقت است که زنگ خطر برای سرمایه اجتماعی ایران به صدا درآمده اما انگار هنوز بسیاری آن را جدی نگرفته اند و خودشان را به نشنیدن می زنند. آمارها از مهاجرت جوانان، نخبگان و متخصصان هرروز به گوش میرسد، دیگر کارآفرینان تمایل چندانی به کارآفرینی و سرمایهداران جرات سرمایه گذاری در شرایط پرریسک و غیر قابل پیش بینی ندارند. نابهنجاری های اجتماعی، شیوع یاس و ناامیدی در میان جوانان مواردی است که جامعه شناسان و متخصصان مدام آن را هشدار می دهند. گزارشها حکایت از آن دارد که چالش ناامیدی نسبت به آینده از جمله 100 چالشی است که تمامی دیگر متغیرها آن را تشدید میکند. متغیرهایی مثل بیکاری، بحران ازدواج، جدایی، حقوق شهروندی، مناقشات حقوق زنان، بحران محیط زیست، گسترش فساد، تقلبهای علمی و بسیاری دیگر از مسائل اجتماعی و اقتصادی همگی زمینهساز و تشدیدکننده متغیر ناامیدی نسبت به آینده به شمار میرود.
با در نظر گرفتن این تعاریف در رابطه با امیدواری به ماندن و ساختن نیز باید بگویم، درست است که استعداد، مهارت، توانمندی و… برای یک فرد سرمایه محسوب میشود و قطعا با ارزش است اما به تنهایی نمیتواند او را به مقصد برساند. به نظر میرسد تا زمانی که میتوان به بازگشت امید بعد از دورههای کوتاه ناامیدی امیدوار بود جای نگرانی نیست اما مشکل درست زمانی آغاز میشود که افراد در بلندمدت امید خود را به آینده و به بهبود شرایط از دست میدهند و اوج این مشکلات جایی نمود پیدا میکند که بخش بزرگی از یک جامعه دیگر امیدی به بازگشت روزهای خوب و روشن نداشته باشند. در این وضعیت ناامیدی، دیگر کسی به اهداف بلند خود فکر نمیکند و آنها را آرزوی دست نیافتنی میبیند که این موضوع با بهرهوری رابطه مستقیمی دارد.
از طرف دیگر ویژگی دنیای امروز انتشار گسترده خطراتی است که خود سبب شکلگیری «فرهنگ ترس» شدهاند: ترس از آینده. این ترس، مهمترین عاملی است که فرهنگ امید و بهتبع آن رویای زندگی در یک جامعه مطلوب را به عقب میراند. البته ترس احساس جدیدی نیست اما به نظر میرسد ماهیت آن در دهههای اخیر تغییر پیدا کرده است. ابداع تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطاتی بهرغم امیدهایی که با خود به ارمغان آورده، تنشها و ترسهای زیادی را نیز بر روح و روان مردم تحمیل کرده است. به این ترتیب که در زمان کم، حجم بسیار زیاد داده به یک باره در اختیار انسانها قرار میگیرد. در چنین شرایطی تمیز دادن دادههای کذب از دادههای حقیقی بسیار دشوار است و تحلیل دادهها نیز کاری دشوارتر که این خود باعث ایجاد ترس و به تبع آن نامیدی در افراد می شود.
به هر حال علت گسترش آیندههراسی و ناامیدی در جامعه هرچه باشد، پیامدهای آن هزینه سنگینی را نه فقط بر افراد که بر اقتصاد، سیاست و جامعه تحمیل خواهد کرد. در این مواقع، تنها افرادی میتوانند به سمت مثبت جریان حرکت کنند و از عواقب احساسات و تفکرات منفی بپرهیزند که احساس قدرت کرده و جامعه و محیط اطراف خود را حمایتگر بپندارند. در دنیایی که پر از هراس است و همه ما از عدم قطعیتها و خطرات پیرامون خود باخبریم تنها حلقه نجاتی که میتواند امید را به قلبهایمان بازگرداند احساس توانمندی است، توانمندی برای کنترل بر زندگی و شرایط پیرامونی. این احساس نیز تنها در جامعهای شکل میگیرد که با آرامش و برابری اداره شده و بر ارزشهای اصیل نظیر برابری، عدالت اجتماعی، آزادیهای فردی و ثبات اقتصادی و سیاسی مبتنی باشد. رسیدن به چنین جامعهای رویا نیست چراکه تمامی این ارزشها در ذات بشر وجود دارد و تنها کافی است زمینه بروز و ظهور و رشد این ارزشها فراهم شود.
بنابر این توضیحات در پاسخ به سوال شما باید بگویم، متاسفانه در حال حاضر افراد شرایط کنونی کشور را مقایسه کرده و در نتیجه احساس ناامیدی پیدا میکنند. این در حالیست که با نگاهی به تاریخ درخواهیم یافت کشور ما شرایط دشوار مانند جنگ، قحطی، خشکسالی، فساد، نابرابری، تبعیض و … به خودش زیاد دیده، ولی هر بار ققنوسوار از خاکستر خود بلند شده است. بنابراین، اگر به دنبال برون رفت از بحرانها هستیم چارهای جز رجوع به تاریخ و عبرت آموزی از آن نیست. قطعا برای رسیدن به شرایط مطلوب دالان بسیار تنگ و تاریکی را باید طی کرد اما اگر نگاه مثبتی به این مسیر داشته باشیم و بتوانیم هم افزایی بین افراد شکل دهیم، این مسیر به خوبی طی خواهد شد. در این راستا باید تاکید کنم که قطعا یکی از راههایی که میتوان از طریق خلق ارزش ایجاد هم افزایی کرد و همچنین حس توانمندی و حمایتگری را در افراد ایجاد کرد کارآفرینی است. اگر در جامعه از کارآفرینان حمایت شود قطعا با کمک آن ها می توان حس امید را در جامعه افزایش داد.
اخیرا جناب دکتر فراستخواه کتابی عنوان کنشگران مرزی منتشر کرده اند که در آن به نقش آفرینی کارآفرینان به عنوان شخصیت های میانجی بین جامعه و حاکمیت اشاره شده است. در حقیقت هدف آن بوده که تاکید شود کارآفرینان با ایده پردازی می توانند ضمن خلق ارزش و ثروت، وضعیت نامناسب کنونی را تغییر دهند. به نظر شما کارآفرینی می تواند عامل تغییر باشد یا خانه ای است روی آب؟
در این کتاب به صراحت گفته میشود همه کارمندان دولت و افراد جامعه این قابلیت را دارند که کنشگر مرزی باشند، به شرط آنکه نگاه ما به رابطه دولت و جامعه تغییر کند. دالان تنگ آزادی از توازن دولت و جامعه قدرتمند ساخته میشود. دولت ضعیف در زمان جامعه قوی به هرج و مرج بدل میشود و دولت قوی، وقتی جامعه ضعیف است، به استبداد و خودکامگی منجر میشود. اما این توازن چگونه حاصل میشود؟ در کتاب گفته شده که باید به جای نگاه هرمی به قدرت، آن را شبکهای در نظر گرفت یعنی همه ما صاحب قدرت هستیم و هیچ قدرت لایتناهی وجود ندارد. بر این اساس، باید با نگاهی واقعگرایانه به سمت جامعه و دولتی فعال حرکت کنیم، تا هم نظم و ثبات را داشته باشیم، هم بتوانیم به اهداف خود دست پیدا کنیم.
یکی از بهترین نقدها پیرامون این کتاب، مربوط به آقای دکتر محمد فاضلی است که گفتهاند آزادی محصول به توازن رسیدن قدرت جامعه و حکومت است. این به توازن رسیدن در میدانهای قدرت متفاوتی امکان پذیر است و حکومت اگرچه میکوشد بر همه عرصهها و کنشها سیطره پیدا کند اما نمیتواند. به این معنا کتاب کنشگران مرزی، تاریخِ نتوانستنِ حکومت هم هست. در کنار آن تاریخ توانستن سطح میانی هم هست. این سطح میانی همان کنشگران مرزی هستند که آقای فراستخواه برخی از آن ها را متمایز میکند، مثل تجار و بازرگانان.
حال اجازه دهید این میدانهای قدرت را از دید فناوری و نوآوری نگاه کنیم. ما اکنون در عصر صنعت چهارم زندگی میکنیم و چه بسا با پیشرفت روزافزون فناوری در آستانه انقلاب صنعتی پنجم باشیم. پاشنه آشیل صنعت چهارم در جوامع، مساله تقابل سیستم حکمرانی و سیاستگذاری با فناوری و نوآوری است. کشورهایی که توانستهاند روی موج فناوری سوار شوند، همگی بر یک عنصر کلیدی مسلط بودند و آن مکانیزم حکمرانی نوآوری است. این تکامل همزمان فناوری و نوآوری از یک طرف و ساختار و سیستمهای حکمرانی از طرف دیگر تحت عنوانی به اسم همتکاملی شکل میگیرد. یعنی تکامل همزمان سیستم سیاستگذاری از یک طرف و فناوری از طرف دیگر که بقای یک سیستم را تضمین میکند. وقتی میگوییم ما نوآوری داریم یا فناوری را توسعه میدهیم یعنی برای بقاء تلاش میکنیم. سیستمی نوآوری میکند که مساله اش بقاء باشد. در تمام طول تاریخ، سیستم ها یا پدیدههای طبیعی باقی ماندهاند که توانسته اند با یک مکانیزمی بقاء خودشان را تضمین کنند.
حال اگر این هم تکاملی بین سیستم حکمرانی و فناوری اتفاق نیفتند می گوییم هم تقابلی رخ داده است. به این معنا که این دو نیرویی میشوند علیه یکدیگر. به این معنا که یا حکمرانی اجازه توسعه فناوری را نمیدهد یا فناوری ساختار حکمرانی را دچار تغییر پارادایم میکند. به بیان واضح تر تعامل حکمرانی و فناوری اگر به راحتی و سریع اتفاق بیفتد، زمینه رشد و استفاده از آن فناوری بیشتر میشود. تقابل این دو نیز دو نتیجه را در بر خواهد داشت: یا عقب ماندگی از فناوری و یا تغییر پارادایم اساسی در حکمرانی. در اینجا نقش کارآفرینان یا به عبارت کلیتر بخش خصوصی بسیار حائز اهمیت است. استارتاپ ها با کمک فناوری وارد فضایی می شوند که هنوز قوانینی برای آن وضع نشده و رگولاتور نیز با قوانین سنتی قبلی سعی در کنترل و مدیریت آن ها دارد.
در این شرایط باید تعامل دو طرفه وجود داشته باشد تا هم استارتاپ ها دغدغه حاکمیتی را خوب بفهمند و هم رگولاتور در جهت کمک به توسعه کسب وکار کارآفرینان برآید. درک درست از واقعیت زمانی ایجاد می شود که تعامل صحیح بین سیستم حکمرانی و کارآفرینان بخش خصوصی ایجاد شود. در ایران نیز قانونی وجود دارد به نام قانون بهبود مستمر محیط کسب وکار که صراحتا در بندهای 2 و 3 ذکر شده که دولت موظف است در تدوین استانداردها، آیین نامه ها و قوانین، نظر مشورتی اتاق بازرگانی ها و بخش خصوصی را دریافت کند. در این باره اتاق بزرگانی تهران نیز در تمام اموری که در حیطه وظایفش است این نظر مشورتی را به سه قوه داده ولی اینکه چقدر این نظرات استفاده شده موضوع دیگری است که در این بحث نمیگنجد.
روشن است که نمی توان از یک یا چند نهاد انتظار معجزه داشت با این حال نمی توان از امکان تاثیرگذاری آن ها نیز غافل شد. با علم به این موضوع و به عنوان رئیس مرکز نوآوری و تحول دیجیتال اتاق بازرگانی تهران بفرمایید این مرکز چه برنامه هایی برای حمایت از کارآفرینی در دستور کار دارد؟ در ابتدا، اجازه دهید تاریخچه تشکیل اتاق بازرگانی در ایران را به طور خلاصه توضیح دهم. سابقه تشکیل اولین نهاد قابل انطباق با اتاق بازرگانی، در ایران به سال 1884 میلادی مقارن با 1263 خورشیدی برمیگردد. در آن سال حاج محمدحسین امین الضرب به اتفاق تنی چند از تجار معتبر و صاحب نام وقت “مجلس وکلای تجار” را پایه گذاشتند.
اولین بار در سال 1305خ نام اتاق در ایران استفاده شده و “اتاق تجارت” در مهرماه آن سال بر اساس “قانون اتاقهای تجارت” زیر نظر وزارت بازرگانی تشکیل شد. در دهه 1320 “قانون تشکیل اتاق بازرگانی” در مجلس به تصویب رسید و نام “اتاق بازرگانی” از آن زمان مورد استفاده قرار گرفت. تا سال 1341 فقط اتاق بازرگانی در کشور وجود داشت و در این سال با فشار برخی صاحبان صنایع “اتاق صنایع و معادن” نیز در کشور بوجود آمد. در سال 1348 با ادغام “اتاق بازرگانی” و “اتاق صنایع و معادن”، “اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران”، برای نخستین بار پا به عرصه وجود نهاد. در سال 1390 نیز بر اساس قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار، واژه کشاورزی به نام اتاق اضافه شد و نام اتاق به “اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران” که نام کنونی آن است تغییر یافت.
اتاقهای امروز سازمانهای بالادستی و فراگیر بخش خصوصی هستند که سه وظیفه اصلی آن ها وکیل مدافع اعضای خود بودن، توانمندسازی و شبکهسازی است. این نهادهای مدنی مأموریتهای خود را بهبود محیط کسب و کار ملی از طریق ایجاد گفتمان مشترک با حاکمیت، توسعه کسب وکار اعضاء از طریق گسترش روابط داخلی و بین المللی (شبکه سازی) و تسهیل نقش آفرینی فعالان اقتصادی در معادلات داخلی و خارجی و همینطور رابطه آن ها با جامعه پیرامون خود، قرار دادهاند. از این رو، برای تحقق آن لازم است کسبوکارهای بخش خصوصی با عضویت در اتاقهای بازرگانی کمک کنند که صدای بخش خصوصی هرچه رساتر به سیاستگذاران و حکمرانان برسد. در عصر حاضر شاهد آن هستیم که فناوری با سرعت هرچهتمامتر پیش میرود بهگونهای که وقتی به طول انقلابهای صنعتی نگاه میکنیم متوجه میشویم که انقلاب صنعتی اول ۱۰۰ سال، انقلاب صنعتی دوم ۷۰ سال و انقلاب صنعتی سوم ۴۰ سال طول کشیده و انقلاب صنعتی چهارم در خوشبینانهترین حالت ۱۵ تا ۲۰ سال عمر میکند.
با توجه به نکات گفته شده و با در نظر گرفتن اینکه زمان زیادی تا ورود به انقلاب صنعتی پنجم باقی نمانده است، باید بگویم متاسفانه در ایران از این قافله عقب ماندهایم. از این رو با ایجاد مرکز نوآوری و تحول دیجیتال بر آن شدیم که اتاق بهعنوان حلقه واسط بین کسبوکارهای سنتی و اکوسیستم نوآوری نقش آفرینی کند و بتوانیم فناوری را به کسبوکارهای سنتی وارد کنیم. بنابراین، هدف از ایجاد این مرکز این بوده که حلقه واسطی بین کسبوکارهای سنتی و اکوسیستم نوآوری باشیم. برای تحقق این مهم برگزاری کارگاههای مهارتافزایی و کارگاههای آموزشی را در دستور کار خود قرار دادیم. برگزاری دورههای نوآورانه مانند بوتکمپ سفیران نوآوری با هدف نفوذ فناوری در صنایع نیز از دیگر فعالیتهای ترویجی مرکز نوآوری و تحول دیجیتال است. برگزاری رویدادهایی از جنس احصاء نیاز، تبادل فناوری و جذب سرمایه نیز از دیگر فعالیتهایی است که با هدف حمایت از کسبوکارها و افزایش سرمایهگذاری و توسعه اقتصادی کشور به صورت جدی در این مرکز پیگیری میشود.
البته باید بگویم، مرکز نوآوری و تحول دیجیتال اتاق بازرگانی تهران مانند سایر مراکز نوآوری و شتابدهندهها نیست و به هیچ وجه قصد نداریم رقیب بخش خصوصی شویم. بلکه این مرکز به مثابه یک هاب است که تمام شتابدهندهها و شرکتها میتوانند با آن همکاری کنند. به این معنا که تعداد شرکتها خیلی زیاد است و خدمات ما محدود به دسته خاصی نبوده و این مرکز به تمامی فعالان اقتصادی خدمات ارائه میدهد. در این حوزه تلاش زیادی کردیم و دستاوردهای خوبی هم داشتیم. علاوه بر این یکی از برجسته ترین اقدامات این مرکز همکاری مشترک با وزارت ارتباطات است که بر اساس آن، از طریق انتشار فراخوانی، طرحها و پروژههای مجموعههای فعال در حوزه معدن و صنایع معدنی شناسایی میشوند. سپس میان شرکتها و صنایع کوچک و بزرگ جهت تعریف پروژههای هوشمندسازی و تحول دیجیتال، تعاملاتی ایجاد شده و در ادامه تحت حمایتهای مادی و معنوی تعیین شده قرار میگیرند.