فصلنامه پیشرو

هوش مصنوعی؛ میانبری به توسعه؟

در کشور ما چالش اصلی، دیدگاه ها و نگرش های بروزنشده ای است که اجازه بهره برداری مناسب از هوش مصنوعی را نمی دهد. صریح تر عرض کنم با مغزهای کوچک زنگ زده نمی توان فناوری روز را به ارزش تبدیل کرد. ما هیچ وقت نمی توانیم یک فناوری نوین را به یک مدل مدیریتی و حکمرانی سنتی و فشل، قلمه بزنیم و انتظار داشته باشیم که ارزش های جدی برای ما ایجاد کند. به همین جهت موضوع توسعه را هوش مصنوعی نمی دانم بلکه موضوع توسعه را دیدگاه ها و اصولی می دانم که اگر آن ها تغییر کرده و به روز شوند در آن صورت هوش مصنوعی هم می تواند در چنین بستری به کار گرفته شود.
برشی از گفتگو با دکتر مهدی شامی زنجانی

هوش مصنوعی؛ میانبری به توسعه؟

درباره نقش هوش مصنوعی بر دستیابی به توسعه در گفتگو با دکتر مهدی شامی زنجانی

استاد دانشگاه تهران و متخصص در حوزه تحول دیجیتال

سپهر ساغری

سپهر ساغری

گفتگو

سردبیر

اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

از امیرکبیر بنیانگذار دارالفنون تا دکتر فریدون علاء بنیانگذار سازمان انتقال خون، کمتر کسی را پیدا می کنیم که گامی عینی و موثر در سطح ملی برداشته باشد اما مسیر او مسیر بدون هزینه بوده باشد. در چند سال اخیر هم شاهدیم که بازیگران حوزه کارآفرینی با مشکلات متعددی روبرو شده اند که شاید یکی از مرسوم ترین آن ها امکان عرضه سهام در تالار بورس بوده است. آشکار است که همین دست ناملایمات هم موجب شده است تا برخی از هموطنان رفتن را به ماندن ترجیح دهند. با این حال برغم همه این فراز و فرودها، هستند کسانی که معتقدند تحت هر شرایط می بایست ایستادگی به خرج داد و برای ساختن تلاش کرد.

در این بین اگر بخواهیم جدا از حس میهن دوستی به جوانب عقلی و عینی کار در یک جامعه در حال توسعه بپردازیم، در آن صورت باید پرسید آیا می توان در هر شرایط ایستادگی بخرج داد و موجب تغییر شد؟ فرض مثال فناوری های نوین چون هوش مصنوعی توانسته بسیاری از ناممکن ها را ممکن گرداند. آیا می توان با تکیه بر آن، مسیر سخت توسعه را کوتاه کرد؟ به تعبیری آیا فناوری های نوین چون هوش مصنوعی می توانند میانبری به توسعه باشند؟ طبعا پرداختن به همه جوانب این مهم در این مختصر امکان پذیر نیست با این حال برای پرداختن به بخشی از این مسئله، خدمت دکتر مهدی شامی زنجانی استاد دانشگاه تهران و متخصص در حوزه تحول دیجیتال رسیده ایم تا نظرات ایشان را جویا شویم.

 

جناب دکتر ظهور فناوری های نوینی چون بلاکچین و بویژه هوش مصنوعی موجب تغییرات گسترده و عموما مثبتی در زندگی انسان شده است. به عنوان سوال اول بفرمایید که فناوری به چه ترتیب می تواند بر روی دستیابی به توسعه تاثیر بگذارد؟

شخصا توسعه را اینگونه فهم می کنم که ما به دنبال پیشرفت همه جانبه کشور در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و زیست محیطی هستیم. از طرفی می دانیم که ما انسان ها بالاخره در هر دوره زمانی، در یک عصری زندگی می کنیم. این کلمه عصر[1] معنای مشخصی برایمان دارد و آن معنی این است که در یک دوره زمانی، یک یا چند عامل کلیدی وجود دارد که خلق ثروت و قدرت می کند یا به تعبیری خلق زر و زور می کند. طبعا در دوره های مختلف این عوامل متفاوت بوده است. حالا اگر بخواهیم نزدیک ترینش را مطرح کنیم مثلا در عصر صنعتی یا در مراحل انقلاب صنعتی، عنوان می کنیم انقلاب صنعتی یک و دو. این عوامل شامل نیروی کار[2] و سرمایه بود اما زمانی که سمت انقلاب صنعتی سوم و چهارم آمدیم یا به عبارتی وارد عصر دیجیتال[3] شدیم، این عامل کلیدی به سمت فناوری های دیجیتال چرخید و معنایش این بود که اگر کسی می خواهد رفاه ایجاد کند، قدرتی از جنس نرم یا سخت بسازد و ثروتی تولید کند، منطقا باید بتواند این فناوری ها را به کار گیرد و بتواند از آن ها خلق ارزش کند.

به همین دلیل است در سطح جهانی شاهدیم یا به طور مستقیم این فناوری ها ثروت و قدرت تولید می کنند یا به طور غیر مستقیم در هر مسیر توسعه ای ردی از آن ها قابل ملاحظه است. پس از یک منظر می توان گفت نقش فناوری بویژه فناوری های دیجیتال غیر قابل انکار است و به نوعی می توانیم بگوییم که شرط لازم توسعه است. به عنوان نمونه اگر بخواهیم از بعد اقتصادی به مقوله توسعه نگاه کنیم، بر اساس آمارها تا سال 2030، اقتصاد جهانی حدود شانزده تریلیون دلار از هوش مصنوعی منفعت خواهد برد که این عدد بیشتر از جمع جی دی پی[4] چین و هند در سال 2024 است که این مهم خود نشان می دهد که فقط یک فناوری دیجیتال و نه همه موارد ممکن، چنین نقشی را ایفا می کند.

در نمونه دیگر در حوزه تقویت سرمایه های انسانی، فناوری دیجیتال در بهبود آموزش و توانمند سازی های فردی و اجتماعی نقشی بنیادی ایفا می کنند. کمااینکه وقتی به مفهوم یادگیری دیجیتال ورود می کنیم شاهدیم که مسئله زمان و مکان در یادگیری تا اندازه قابل توجهی حل شده است. از طرف دیگر فناوری های هوشمند این امکان را فراهم می کنند تا بتوانیم آموزش های شخصی سازی شده ای را به مخاطبان ارائه کنیم که این باعث توانمندسازی بیشتر افراد خواهد شد. در نمونه دیگر باید گفت وقتی از منظر حکمرانی خوب یا حکمرانی به عنوان یکی از ابعاد توسعه نگاه می نگریم متوجه می شویم که این روزها باید به معنای واقعی کلمه از حکمرانی داده محور[5] یا حکمرانی هوشمند[6] استفاده کرد. بدین معنا که حکمران همه کارهایی را که انجام می دهد و یا همه تصمیماتی که می گیرد، می بایست مبتنی بر داده و بینش باشد. به بیانی دیگر ما نیازمند سیاستگذاری های مبتنی بر شواهد[7] هستیم.

حال آنچه باید پرسید این است که سیاست گذاری های فعلی در کشورمان در عین پرهزینه بودن، چقدر مبتنی بر شواهد داده ها و تحلیل هایی است که می تواند تا اندازه ای درست بودنشان را برایمان تضمین کند؟ توجه کنید ما همیشه به سه ویژگی حکمرانی خوب یعنی شفافیت، مسئولیت پذیری و پاسخگویی می پردازیم. سوال این است آیا امروزه بیرون از فناوری های دیجیتال می شود شفافیت ایجاد کرد؟ آیا مسئولیت پذیری، حاصل همین شفافیت نیست؟ به تعبیری شفافیت عامل پاسخگویی نیست؟ امروزه فناوری های دیجیتال به ما کمک کرده اند تا نسبت به جنبه های تاریکی که قبلا از آن ها بی اطلاع بودیم، حیات خلوت هایی که جلوی چشممان نبود یا بهم ریختگی سیستمی که ناآگاه بودیم، اشراف پیدا کنیم.

پس اساسا داده محوری این امکان را برای ما فراهم می کند که حقیقت را بهتر کشف کنیم و بر اساس آن حرکت کنیم و بیشتر از اینکه داده بازی و داده سازی کنیم، بتوانیم داده کاوی کنیم و بر اساس نتایج آن بتوانیم سیاست های مناسبی را در پیش بگیریم. به عنوان نمونه یک مسئله بسیار مهم در توسعه سیاسی، بحث مشارکت مردم است. بخش بسیار کوچکی از این مشارکت، غیردیجیتال و به نوعی فیزیکی است. اکثر مشارکت ها در دنیای امروز به صورت دیجیتال تعریف می شود. این مشارکت ها می تواند حاصله بازخورد دادن در یک نظرسنجی، انتخابات یا فرآیندهایی که به عنوان یک شهروند نیاز داریم، باشد. در حال حاضر مشارکت دیجیتال[8] بسیار اهمیت پیدا کرده است و شاید اگر این کلمه دیجیتال را بگیریم مثلا حضور مردم و مشارکتشان فقط به چند انتخابات محدود شود.

حالا یک پرانتز باز کنم که این روزها انتخابات مبتنی بر بلاکچین توانسته است این امکان را فراهم کند تا تعداد بیشتری انتخابات و نظرسنجی و موارد این چنینی برگزار کنیم و به نوعی در این زمینه هم بتوانیم ارزش ایجاد کنیم. مسئله دیگر مسئله محیط زیست است که در این حوزه هم آمارهای خوبی از تاثیرگذاری فناوری های دیجیتال داریم؛ در مواردی چون کاهش تولید کربن، کاهش مصرف آب، کاهش تولید ضایعات یا افزایش کارایی انرژی. با این اوصاف می توان نتیجه گرفت که فناوری بسته ای از ارزش ها را برای توسعه متوازن فراهم می کند.

 

پیش از این در مورد جانشینی هوش مصنوعی با انسان صحبت شده است. کمااینکه اخیرا بیل گیتس کارآفرین مشهور آمریکایی از هفته های کاری دو یا سه روزه به جهت توسعه روزافزون هوش مصنوعی سخن گفته است. با این حال می دانیم که توسعه مفهومی انسان محور است. با این توضیح می شود نتیجه گرفت که نقش هوش مصنوعی در دستیابی به توسعه متناقض است؟ در حقیقت توسعه برآمده از نقش هوش مصنوعی به نوعی یک تمدن جدید خواهد بود که انسان به حاشیه رفته است؟

به نظرم پاسخ این سوال را ما انسان ها و بویژه حکمرانان تعیین می کنیم. به طور دقیق تر اینکه باید دید ریل گذاری حکمرانان در موضوع توسعه برای بهره گیری از هوش مصنوعی به چه نحوی است. آیا استراتژی مد نظر ایشان استراتژی جایگزینی است یا استراتژی همکاری؟ کمااینکه وقتی تجربه جهانی را بررسی می کنیم متوجه می شویم جهان هم با جایگزینی هوش مصنوعی شروع کرد،ند اما هر چه جلوتر آمدیم گفتمان همکاری ماشین و انسان پررنگ تر شد. کلید واژه ای که در سخنرانی‎ام در شش اردیبهشت 1404 در دانشگاه تهران تحت عنوان «بازآفرینی سازمان با هوش مصنوعی» استفاده کردم، کلید واژه همزیستی بود. در آنجا هم عرض کردم رهبران دیجیتال کسانی هستند که یک همزیستی مناسب بین انسان و ماشین به وجود می آورند لذا به نظر می رسد به عنوان حکمران می شود هوش مصنوعی را در خدمت سیاست ها و استراتژی های انسان محور قرارداد.

کمااینکه یکی از سه ستون نسل پنجم صنعت که سال 2021 اتحادیه اروپا به نوعی بحثش را مطرح کرد، انسان محوری است که در آن تاکید می کند در انقلاب صنعتی چهارم، فناوری، محور طراحی و کانون توجه طراحی بود اما ما باید انسان را محور طراحی قرارداده و فناوری را در خدمت توانمندسازی انسان به کار بگیریم. از این رو به نظر می رسد بستگی به خود ما دارد که با چه فلسفه ای سراغ بهره برداری از هوش مصنوعی می رویم. علاقه مندم به مقاله نسبتا پر سرو صدای  MIT Sloan Management Review در ژانویه 2025 اشاره کنم که عنوان می کند فلسفه هوش مصنوعی را می بلعد.  به بیانی دیگر این فلسفه ماست که مشخص می کند چگونه هوش مصنوعی را در دستیابی به توسعه جایابی کنیم. در حقیقت ما معمار توسعه هستیم نه هوش مصنوعی و هوش مصنوعی می بایست در این معماری بتواند به ما خدمت بدهد.

 

جناب دکتر شامی زنجانی یکی از زمینه هایی که هوش مصنوعی ورود کرده است عرصه سیاست است. به عنوان نمونه دولت رومانی از سامانه ION[9] به عنوان مشاور افتخاری جهت ارزیابی و انتقال نظرات شهروندان به دولت، در حال استفاده است. با این اوصاف به نظر می رسد که در آینده نه چندان دور دولت ها نه فقط برای تحلیل داده ها که چه بسا برای امور اجرایی نیز به استفاده از هوش مصنوعی روی بیاورند. نظر شما در این مورد چیست؟

اجازه بدید یک مثالی از “همل و زانینی ” بزنم. یک تعبیر خیلی جالبی دارند می گویند بیشتر از روش ها و ابزارها این اصول و جهان بینی هاست که موفقیت را در عصر حاضر تعیین می کند. به عنوان نمونه ما می توانیم انتخابات داشته باشیم ولی دمکراسی نداشته باشیم! در حقیقت انتخابات یک شیوه است اما مردم سالاری یک منش، یک دیدگاه، یک اصل یا یک جهان بینی است؛ یعنی می توان با تک تک این واژه ها توضیحش داد. به بیانی روشن تر می توانیم تعداد زیادی انتخابات برگزار کنیم اما لزوما مردم احساس نکنند که بر سرنوشت خود حاکمند! چرا این مهم را اینجا عرض کردم؟ چون در مقام قیاس می توانیم در دولت از هوش مصنوعی استفاده کنیم اما دولت هوشمندی نباشیم! کشور هوشمندی نسازیم، جامعه هوشمندی نسازیم به جهت آنکه ابزار نمی تواند به تنهایی ما را به سرمنزل مقصود یا همان توسعه برساند.

باز برمی گردم به توضیحی که پیش از این عرض کردم؛ این انسان ها هستند که معماری می کنند و تصمیم می گیرند که از این فناوری چگونه بهره برداری کنند. در کشور ما چالش اصلی، خود دیدگاه ها و نگرش های بروزنشده است که اجازه بهره برداری مناسب از هوش مصنوعی را نمی دهد. صریح تر عرض کنم با مغزهای کوچک زنگ زده نمی توان فناوری روز را به ارزش تبدیل کرد. ما هیچ وقت نمی توانیم یک فناوری نوین را به یک مدل مدیریتی و حکمرانی سنتی و فشل، قلمه بزنیم و انتظار داشته باشیم که ارزش های جدی برای ما ایجاد کند. به همین جهت چالش امروز توسعه کشور را هوش مصنوعی نمی دانم؛ شخصا موضوع توسعه را دیدگاه ها و اصولی می دانم که اگر آن ها تغییر کرده و به روز شود در آن صورت هوش مصنوعی هم می تواند در چنین بستری به کار گرفته شود. مشکل جدی در کشور ما عدم حس فوریت نسبت به مسائل جامعه است‌. در حقیقت آن فوریتی که برای تحول و حل مسائل نیاز است، غایب است!

ملاحظه بفرمایید روز به روز وضعیت ما در شاخص های کلیدی بدتر می شود، مسائلمان به ابر مسائل تبدیل شده اند تا جایی که مثلا در مسائل زیست محیطی برخی متخصصین معتقدند به نقطه غیرقابل بازگشت رسیده ایم! اما شما به اندازه ای که این مسائل سنگین و خطرناک شده در حکمرانان احساس تنش و اضطراب یا تلاش برای تصمیم گیری و انجام کاری نمی بینید! یعنی انگار انباشت مسائل ما بیشتر می شود بدون اینکه واکنش مناسبی به آن ها داشته باشیم. یکی از دلایل این رویکرد منفعلانه می تواند داشتن حاشیه امن باشد‌. مثلا شما در صنعت، در فوتبال، در دولت و … هر کس می رود تحویل می گیرد با چند صد میلیارد بدهی بیشتر تحویل بعدی می دهد! یعنی شما می دانید نهادی ورشکسته را تحویل می گیرید اما ادامه می دهید چون حاشیه امن دارید! اگر ارتقای یک درصد بهره وری هم برایمان مهم باشد طبعا می اندیشیم از چه ابزارهایی برای بهره وری بیشتر استفاده کنیم. طبعا در این صورت به فناوری های دیجیتال چنگ خواهیم زد! اما وقتی بهره وری برایمان موضوعیت نداشته باشد چرا بابد برویم سراغ فناوری های نوین که چه بسا نظم کنونی را بهم ریخته و شفافیت بیشتری ایجاد کنند؟ 

با این توضیحات برداشت من این است که صرفا صحبت از هوش مصنوعی برای توسعه آن هم در سطح دولت و حاکمیت، آدرس دهی غلط است. چون هوش مصنوعی مانند یک شمشیر است. اینکه قرار است در دست چه کسی قرار بگیرد و چه مبارزه ای قرار است شکل بگیرد اهمیت دارد. اصلا بیایید جور دیگری به مسئله نگاه کنیم. فرض کنیم از امروز قرار است که از هوش مصنوعی بهره برداری خوبی انجام دهیم. آیا شما نظام حکمرانی را در نقطه ای می بینید که از این فناوری استفاده کند؟ آیا شهروندان ما یا مدیران ما آمادگی این جریان نوین را دارند؟ آیا فرآیندهای ما توان پذیرش هوش مصنوعی را دارند؟ فناوری بیرون از این بسته، محلی از اعراب ندارد و چالش ما هم بسته فناوری است نه خود فناوری. باید اضافه کنم ما همیشه از این مهم ضربه خوردیم!

دکتر مهدی شامی زنجانی
دکتر مهدی شامی زنجانی

جدا از نقش دولت، نقش بدنه جامعه بویژه دانشگاهیان و صاحبین سرمایه را در توسعه هوش مصنوعی چگونه ارزیابی می فرمایید؟

دانشگاه های ما که به میزان زیادی به صنعت و جامعه پشت کرده اند. به واقع نظام آکادمیکی را راه اندازی کرده ایم که در آن فقط استادش ارتقا بگیرد و دانشجویش مدرک بگیرد و برود بیرون بی آنکه توجه کنیم مشغول خلق چه ارزشی برای جه کسانی هستیم! آیا می خواهیم آمارهای به اصطلاح تولید علم را مثلا با مقالات ISI بالا ببریم – که شخصا تا این لحظه متوجه نشدم این کار چه سودی برای کشور و مردم داشته است – و یا می خواهیم در خدمت صنعت باشیم، انسان تربیت کنیم و این انسان در جامعه، محور توسعه باشد؟ توجه داشته باشید وقتی دانشگاه بحران هویت داشته باشد یکی از نقش هایی که ایفا نمی کند آماده کردن انسان برای عصر دیجیتال است.

تصور می کنم از آنجایی که آن حس ضرورت و فوریت وجود ندارد، برنامه جدی هم دیده نمي شود. در حقیقت در حال حاضر این ماموریت برای دانشگاه های ما وجود ندارد. این در حالی است که ما در سال ۹۸ در مورد این موارد در نقشه راه تحول دیجیتال ایران یا به اصطلاح ایران دیجیتال صحبت کردیم، از آن طراحی حدود شش یا هفت سال می گذرد اما قدم جدی در این مورد برداشته نشده است. این هم به این دلیل است که دانشگاه ما هم نباید به کسی جواب پس بدهد. در حقیقت یک حاشیه امنی دارد که هر طور عمل کند در نهایت زیان انباشته اش از جیب مردم پرداخت می شود‌.

 

شاید نیازی به توضیح نباشد که برای بهبود وضعیت کشور نیازمند نوآوری هستیم. اما ایران ما از منظر شاخص نوآوری بین 131 کشور رتبه 67 را دارد.[10] با این اوصاف می توانیم امیدوار باشیم که با تکیه بر فناوری هوش مصنوعی به نوعی ضمن بهبود وضعیت کشور، به توسعه میانبر بزنیم؟

همان طور که پیش از این عرض کردم نوآوری جایی معنا پیدا می کند که اگر انجامش ندهیم شش ماه یا یک سال بعد نان برای خوردن نداشته باشیم، پولی برای پرداخت حقوق نداشته باشیم اما وقتی شما بتوانید دست در جیبی کنید یا از چاهی چیزی بیرون بکشید یا دارایی هایی که دارید را بفروشید – که همین الان تحت عنوان مولدسازی با آن روبرو هستیم – دیگر نوآوری محلی از اعراب ندارد! مثل خانواده ای که به پدر آن بگوییم کار مولدی انجام دهد اما او هر روز یک چیزی را بفروشد؛ یک روز قالیچه زیر پایشان را و یک روز ماشینشان را! بله!

با فروش این ها بالاخره چیزی برای گذران زندگی به دست می آوریم اما نکته اینجاست آنچه دهه ‎ها برای داشتنش تلاش کردیم را از دست می دهیم! حال باید پرسید چرا در چنین بستری نوآوری اساسا موفق نمی‎شود؟ به این دلیل که هنوز کفگیر ته دیگ نخورده است که ما به این نتیجه برسیم که اگر طرح نویی برای فردا نداشته باشیم، گرسنه خواهیم ماند! در روز به ته دیگ خورد کفگیر، نوآوری اصلا به نظام پیجیده‎ای نیازی ندارد چون هر روز که همه از خواب بلند می شوند، از سر صبح به این فکر می کنند که چگونه کاری را بهتر و متفاوت‎‎تر انجام دهند.

 
پانویس ها
[1]– Age
[2]– Labor Capital
[3]– Digital Age
[4]– درآمد ناخلص ملی (GDP)
[5]– Data Driven Governance
[6]– Intelligence Governance
[7]– Evidence Base Policy Making
[8]– Digital Participation
[9]– www.medium.com Romania Leads the Way: ION, the World’s First AI Government Adviser, Celebrates One Year of Service
[10]– «شاخص جهانی نوآوری» درباره ایران چه می‌گوید؟ www.pooyeshfekri.com

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *