فصلنامه پیشرو

چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟

 «هیچ تمدنی از بیرون فرو نمی‌پاشد مگر آنکه زمینه‌های فروپاشی آن از درون فراهم شده باشد.»

ویل دورانت، مورخ آمریکایی

چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟

نگاهی به کتاب «چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟» اثر دکتر کاظم علمداری

یلدا دنیایی مبرز

یلدا دنیایی مبرز

نویسنده

پژوهشگر

اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

موج مهاجرت به‌ویژه در میان دانشگاهیان نشان می‌دهد بخشی از تحصیل‌کردگان جامعۀ ایران امید چندانی به بهبود اوضاع ندارند. این ناامیدی فقط در اتخاذ سیاست‌های بحث‌برانگیز خلاصه نمی‌شود بلکه به نظر می‌رسد بخشی از آن ریشه در عدم شناخت پیچیدگی و سختی مسیر توسعه دارد. برای نمونه عدم استقبال از کتاب‌های حوزه توسعه در میان توده مردم و حتی دانشگاهیان بازگو کننده همین مسئله عدم علاقه به شناخت پیچیدگی و سختی مسیر توسعه است. در حقیقت میزان مطالعه و تلاش برای شناخت تجربیات دیگر ملل توسعه‌یافته و صدالبته مسیر پرفراز و فرود خودمان، چندان محل توجه نبوده است. با این توضیح در نوشتار پیش رو به معرفی کتاب “چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟” اثر دکتر کاظم علمداری به عنوان یکی از منابع قدیمی و در عین حال مشهور حوزه توسعه می‌پردازیم.

 

علت نگارش کتاب

کتاب «چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟» نخستین بار در سال 1378، از سوی نشر توسعه در پاسخ به چرایی عقب‌ماندگی ایران و عوامل پیشرفت غرب، به چاپ رسید. این کتاب 13 فصل دارد و به عقیده مؤلف، «اثری جامعه‌شناختی است»[1] و هدف آن «شناخت ریشه‌های تاریخی عقب‌ماندگی با رویکردی انتقادی است.»[2] نگارنده در این کتاب عمدتا به نقش عوامل اقلیمی، تاریخی، دینی و فکری در عقب‌ماندگی ایران پرداخته و معتقد است «در یک شرایط تاریخی مشخص، عامل اقلیمی، در شرایطی دیگر عامل دینی، اعتقادی یا فرهنگی و در شرایط متفاوت دیگری عامل سیاسی می‌تواند نقش بازدارنده یا پیش‌برنده را در توسعه جامعه ایفا کند. به بیانی دیگر، اگر در مقاطعی از تاریخ ایران، به اهمیت عامل طبیعی اشاره می‌شود بدان معنا نیست که این عامل در تمام طول تاریخ ایران نقش پایدار و ثابتی ایفا کرده است».[3] در هر برهه زمانی مشخص ممکن است یک علت یا مجموعه‌ای از علل در این زمینه دخیل باشند.

 

طرح مسئله عقب‌ماندگی ایران

نگارنده در قسمت طرح مسئله بیان می‌کند «موانع اقلیمی که به‌سادگی نمی‌توان آن‌ها را برطرف کرد، تنها یکی از دلایل عقب‌ماندگی ایران به شمار می‌رود. بخش اصلی این عقب‌ماندگی و تفاوت آن با غرب به‌خصوص در عصر مدرن، حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی را در برمی‌گیرد که برخلاف موانع جغرافیایی می‌توان آن‌ها را مرتفع ساخت.»[4] به عبارت دیگر «در عصر کنونی پدیده عقب‌ماندگی صرفاً مربوط به حوزه اقتصاد نیست و عقب‌ماندگی شامل تمام وجوه مناسبات اجتماعی انسان ازجمله سیاست، فرهنگ، قوانین، دین، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌های قومی، دینی و مسلکی نیز است.

بنابراین وقتی‌که از عقب‌ماندگی سخن گفته می‌شود، عقب‌ماندگی در تمام زمینه‌ها مورد نظر است و آنگاه که مسئله رشد و توسعه به میان می‌آید، نمی‌توان و نباید خود را به حوزه اقتصادی و سیاسی محدود ساخت.»[5] در ادامه نویسنده به بررسی «چیستی مفهوم توسعه» می‌پردازد و به تبیین نقش عامل جغرافیایی و شرایط اقلیمی و تأثیر آن بر عقب‌ماندگی و پیشرفت می‌پردازد و نظریات موجود دربارۀ علل عقب‌ماندگی ایران را در قالب سه دسته عمده مورد بررسی و واکاوی قرار می‌دهد: «دسته اول نظریاتی هستند که عامل خارجی را باعث عقب‌ماندگی می‌دانند. دسته دوم بر عوامل ذهنی، فرهنگی و شخصیتی ایرانیان پافشاری می‌کنند و دسته سوم عامل اقتصادی و مناسبات تولیدی را عامل عقب‌ماندگی می دانند.»[6]

در راستای بررسی این نظریه‌ها، علمداری می‌نویسد که با نظریه دسته سوم همگرایی بیشتری دارد و «بر این باور است که ریشه عقب‌ماندگی و توسعه جامعه را عمدتاً باید در سازمان اقتصادی و شیوه معیشتی جامعه که متأثر از وضعیت اقلیمی است، یافت.»[7] نگارنده سپس به انقلاب کشاورزی و افزایش تولید به‌عنوان عامل پیدایش تمدن‌های باستان، بررسی دلایل رشد و سقوط تمدن‌های باستان، تجزیه و تحلیل نظام ارضی و زمین‌داری در ایران و چرایی عدم رشد فئودالیسم در این کشور، چرایی رشد سرمایه‌داری در غرب و عدم رشد آن در ایران، چرایی رشد فلسفه عقلی در تمدن‌های باستان و چرایی عدم رشد این فلسفه در ایران، بررسی رابطه بین رشد علوم و توسعه یک جامعه، رابطه دین و پدیده عقب‌ماندگی می‌پردازد و با پاسخ به پرسش‌هایی مانند چرا اعراب بر ایران مسلط شدند، چگونه اسلام در ایران نهادینه شد و این‌که آیا اسلام عامل عقب‌ماندگی جامعه بوده است یا خیر، مخاطب را با خود همراه می‌کند و دگرگونی‌های تمدن ایران را از زمان حمله اعراب و پیدایش اسلام، مورد بررسی قرار می‌دهد.

دکتر علمداری در بررسی رشد و افول اندیشه در ایران به اثرات حمله اعراب، مغول‌ها و نقش استعمار می‌پردازد و معتقد است اگرچه این حمله‌ها و جنگ‌های قبیله‌ای و ناحیه‌ای میان ایرانیان، تمدن ایران را چند قرن به عقب بازگرداند اما این عوامل علل اصلی عقب‌ماندگی ایران نیستند و علت را باید در شرایط اقلیمی و جامعه‌شناختی ایران جستجو کرد؛ به عبارت دیگر مؤلف کتاب معتقد است «علل اصلی عقب‌ماندگی ایران تاریخی، درونی و ساختاری است»[8] و «این علل در بطن جامعه نهفته هستند و آن دسته از عوامل بیرونی نیز اگر درونی نشوند، نمی‌توانند اثرات تعیین‌کننده طولانی بر روند کلی حرکت رشد جامعه داشته باشند.»[9] در این راستا «انسان‌ها سازندگان تاریخ خویش در شرایطی مشخص‌اند و در شکل‌دهی وقایع تاریخی فاعل‌اند و نه منفعل.»[10]

چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت؟ اثر دکتر کاظم علمداری

راه برون رفت از توسعه نیافتگی

نویسنده در پایان، نتیجه‌گیری می‌کند که «دلایل رشد و عدم رشد تمدن‌ها را نمی‌توان ثابت و پایدار شمرد. اگر روزگاری شرایط اقلیمی و کم‌آبی عامل تعیین‌کننده‌ای در ساخت سیستم متمرکز سیاسی و استبداد شرقی بود، این مانع امروز با رشد فنّاوری، دیگر تعیین‌کننده نیست. آنچه امروز ایران را عقب نگاه داشته است نه عوامل اقلیمی، بلکه عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی است. تداوم استبداد شرقی در دیکتاتوری‌ها، خودکامگی‌ها و انحصارگری‌های عصر کنونی، پدیده‌ای تاریخی شده است که به حوزه سیاست محدود نمی‌شود. ازاین‌رو برای رفع دیکتاتوری سیاسی، توسعه اقتصادی و برای توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی و برای توسعه اجتماعی، توسعه سیاسی ضروری است.»[11]

 

پانویس ها

1- علمداری، کاظم (1387)، چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟، تهران، نشر توسعه، چاپ پانزدهم، ص 18
2- همان، صص 33 و 50
3- همان، ص 26
4- همان، ص 25
5- همان، ص 26
6- همان، ص 38
7- همان، صص 51
8- همان، ص 33
9- همان، ص 36
10- همان، ص 37
11- همان، ص 500

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *