همهچيز بايد از بالا درست شود؟
بریده ای از کتاب کارآمدی در محیط نهادی ناکارآمد
کلیشه «همهچیز باید از بالا درست شود» عبارتی عامیانه است که به نظر میرسد در میان فرهیختگان حوزه سیاست و توسعه هم از محبوبیت برخوردار است. دوگانههای توسعهگرا – غارتگر ایوانز و یا نهادهای فراگیر- استعماری عجم اوغلو و رابینسون ثمره چنین روایتی از روابط نهادی در جامعه هستند. بهرغم همه این تأکیدها اما مانند همه واقعیات اجتماعی در حوزهها و سطوح مختلف، هیچ دوگانه سیاهوسفیدی نمیتواند پیرنگی صحیح برای روایتها محسوب شود. چنانکه عجم اوغلو و رابینسون نیز در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» تأکید میکنند در ذیل نهادهای سیاسی استعماری، ممکن است شاهد خلق و ایجاد نهادهای اقتصادی فراگیری باشیم که حتی منجر به تحول و رشد اقتصادی شود. کانونهای اثربخشی از همین نقطه آغاز میشود.
کانونهای اثربخشی مرور تلاشهای موفقیتآمیز برای دستیابی به کارآمدی و اثربخشی در ساختارهای ناکارآمد، فاسد و رانتیری است که عمدتاً به شکست خو گرفتهاند. آن ها نشان میدهند که پیشنیاز دستیابی به موفقیت لزوما انجام اصلاحات کلان سیاسی نیست. از قضا روایت کانونهای اثربخشی در کشورهایی مانند برزیل نشان میدهد انجام اصلاحات تدریجی و دستیابی به موفقیتهای کوچک است که زمینه و شرایط لازم را برای انجام اصلاحات در نظام سیاسی فراهم میکند. موفقیتهای بزرگ، حاصل حل یک به یک مسائل به صورت تدریجی است. این کتاب مدعی است که کانونهای اثربخشی را میتوان به عنوان یکی از راهکارهای عملیاتی برای اصلاحات نهادی در یک جامعه با نظام نهادی ناکارآمد و فاسد در نظرگرفت.کارآمدی در محیط نهادی ناکارآمد، مجموعه نویسندگان، مترجمان: نسرین قنواتی و میثم ملکشاه، انتشارات روزنه، چاپ اول تهران 1400