فصلنامه پیشرو

فصلنامه پیشرو

فرهنگ ایرانی علیه کارآفرینی؟

هر فرد برای کارآفرین شدن باید رؤیا داشته باشد. درواقع رؤیای یک کارآفرین با رؤیای بقیه افراد متفاوت است؛ اگر رؤیای من با رؤیای بدنه جامعه متفاوت باشد بدین معنی است که سیستمی که من در آن تربیت شده‌ام به من اجازه این رشد و شکوفایی را داده است که من خودم فکر کنم و مسیر زندگی‌ام را انتخاب کنم؛ این نشان می‌دهد قسمت «پرورش» در آموزش و پرورش مدارس موضوع بسیار مهمی است؛ اینکه به افراد اجازه اشتباه کردن و تصمیم گرفتن داده شود نکته بسیار مهمی است. 

دکتر آزاده کبریایی

فرهنگ ایرانی علیه کارآفرینی؟

درباره موانع فرهنگی کارآفرینی در گفتگو با دکتر آزاده کبریایی

کارآفرین و استادیار دانشگاه صنعتی شریف

متین حسینی

مصاحبه کننده

دانشجوی علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی

اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

 ثبات، آرامش، نگرانی از آینده و بسیاری مفاهیم این‌چنینی دغدغه بسیاری از نخبگان و شهروندان هر جامعه‌ای است؛ اما انتظار از نخبگان و در حقیقت نقش‌آفرینی ایشان در صحنه اجتماعی به‌مراتب بیشتر از توده مردم است. به بیانی روشن‌تر انتظار می‌رود نخبگان ظرفیت‌های فردی خود را در جهت رفع موانع و چالش‌های موجود به‌کارگیرند. گرچه این انتظار نابجا نیست و اساساً محدود به جامعه خاصی هم نمی‌شود اما باید پرسید نخبگان در درجه نخست به‌عنوان یک شهروند، در چه فضایی رشد کرده‌اند؟ خانواده، حلقه دوستان، جامعه، رسانه‌ها و … . چه تعریفی از کنش اجتماعی، موفقیت، کشور، مصالح ملی، خلق ارزش، میهن‌دوستی و مانند این دارند؟

به بیانی صریح‌تر باید پرسید جامعه‌ای که موفقیت را تنها و تنها در تحصیل، ازدواج، فرزندآوری یا حتی مهاجرت خلاصه می‌کند می‌تواند جدا از تخصص، تعهد را هم آموزش دهد؟ آیا می‌توانیم نتیجه بگیریم که جامعه ایران نسبت به تخصص بیش از تعهد و در حقیقت بر آموزش بیش از پرورش تأکید دارد؟ و اگر اینگونه است چنین جامعه‌ای می‌تواند کارآفرینانی از جنس امیرکبیر، میرزاحسن خان رشدیه، دکتر حسین علا، برسابه هوسپیان و مانند ایشان تربیت کند؟ جهت یافتن پاسخ برای این گونه پرسش‌ها، خدمت خانم دکتر آزاده کبریایی، بانوی کارآفرین و استادیار دانشکده مهندسی هوا فضای دانشگاه صنعتی شریف رسیدیم تا نظرات ایشان را در این مورد جویا شویم.

 

تعریف از موفقیت بسیار متفاوت و متنوع است؛ با این حال اغراق نیست بگوییم بسیاری از افراد، پذیرش در دانشگاه‌ها و رشته‌ای شناخته شده و حتی مهاجرت را موفقیت می‌دانند. تعریف شما از موفقیت چیست؟

به نظرم نکتۀ خیلی مهمی که وجود دارد این است که در بحث کارآفرینی پارادوکسی وجود دارد. به نظرم شاید سن ایدئال برای آنکه افراد قدم در راه بی‌بازگشت کارآفرینی بگذارند، سنی بین ۲۰ الی ۲۶ سالگی است؛ سنی ایدئال برای تصمیم گرفتن درباره اینکه آیا این مسیر را برای ادامه زندگی انتخاب کنند یا نه؟ متأسفانه در این سن، احساسات بر عقلانیت غلبه دارد و آدم‌ها خیلی تحت تأثیر دوستان و فضای اطراف خودشان هستند و خیلی زیاد از اطراف تأثیر می‌پذیرند؛ بنابراین اگر آدم‌های کارآفرینی وجود داشته باشند ممکن است در تماس با جامعه‌ای که کارآفرینی را ارزش نمی‌داند و مُبلغ آن نیستند میل و تمایل به سمت کارآفرینی را از دست بدهند.

بنابراین لازم است که خصوصاً در دانشگاه‌ها در مورد این موضوع کار شود همانند اندیشکده مهاجرت که در دانشگاه شریف ایجاد شده و در زمینۀ علل موضوع مهاجرت عارضه‌یابی می‌کند. واقعاً می‌توان برای پیدا کردن راه‌های ایجاد ارزش برای بحث کارآفرینی و تسری و برگرداندن آن به یک معیار برای تشخیص موفقیت افراد کار کرد. البته ما تا رسیدن به آن راهی طولانی داریم. این جمله که گفتم در جامعه چنین نیست، این یک میکروسکوپی است که از راه دور، در حال نگاه کردن به آن هستیم، جامعه به‌طور کلی کارآفرینی را ارزش نمی‌داند و ما اگر میکروسکوپ را نزدیک‌تر ببریم و به دانشگاه صنعتی شریف نگاه کنیم شاید این بحث ارزشمند بودن کارآفرینی پررنگ‌تر باشد و شاید در مورد برخی استادان جوان‌تر بیشتر هم دیده شود اما اگر بخواهیم یک انتگرال از باورهای اجتماع امروز ایران بگیریم درواقع هنوز با از بین بردن این باور که کارآفرینی اتلاف وقت است خیلی فاصله داریم.

 

در مورد موانع کارآفرینی مانند وجود قوانین متعدد و دست و پاگیر، انحصار، نگاه سنتی و مانند این بسیار نوشته و گفته شده است. با این حال موانع فرهنگی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با این توضیح به نظر شما فرهنگ عمومی مبلغ کارآفرینی و خلق ارزش برای جامعه است؟

پاسخ من، خیر است! همان‌طور که گفتم و خودتان هم اشاره کردید در حال حاضر شاخص‌های موفقیت در ایران در مرحله اول قبولی در دانشگاه خوب و پس از آن مهاجرت است که کاملاً در مغایرت با بحث کارآفرینی هستند.

 

پیش از این هم اشاره شد که تلقی ما از موفقیت به پذیرش در دانشگاه، ازدواج، فرزندآوری و حتی مهاجرت خلاصه شده است. به باور شما میان این تلقی از موفقیت و ورود به عرصه کارآفرینی چه ارتباطی وجود دارد؟

این سؤال شما خیلی شبیه سؤال اول است، همان‌طور که من گفتم و خودتان هم در متن سؤال اشاره کردید، درواقع در هر جامعه‌ای شاخصه‌هایی وجود دارد که افراد در ذهن خود، خودشان را با آن ترازها می‌سنجند و فکر می‌کنند که به دلیل رسیدن به این معیارها یا ترازها، آدم موفقی هستند یا خیر. باید بپذیریم در ایرانی که در آن زندگی می‌کنیم شاید کارآفرینی جزء شاخصه‌های موفقیت فرد نباشد، حداقل در سطح کلی جامعه، فردی که کارآفرینی می‌کند فرد موفقی شناخته نمی‌شود؛ البته ممکن است این موضوع در جامعه دانشگاهی یا اکوسیستم استارتاپی الآن ایران در حال تغییر باشد اما در بدنه کلی جامعه، چنین چیزی وجود ندارد. در ادامه همان سؤال قبل، به نظرم برای آنکه افراد کارآفرین شوند باید رؤیا داشته باشند و این رؤیاها باعث افزایش امید آن‌ها به زندگی می‌شود.

از آن مهم‌تر وقتی افراد رؤیا داشته باشند برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند. وقتی آن تلاش ثمر می‌دهد احساس رضایت موجب می‌شود تا افراد، خودشان را فرد موفقی بدانند و به این ترتیب کارآفرینی می‌تواند منجر به موفقیت افراد شود؛ زیرا این آدم‌ها هستند که در ذهن خود مفاهیم موفقیت یا عدم موفقیت و امیدواری یا ناامیدی را درست کرده‌اند و اگر ما بتوانیم معیارها را حتی برای یک فرد تغییر بدهیم و در معیارهای آن فرد، کارآفرینی امری ارزشمند باشد، فرد با رسیدن به آن، احساس رضایت و موفقیت می‌کند و این احساس موفقیت مانند بازی دومینو در سطح جامعه تسری پیدا می‌کند و رؤیای من تبدیل به رؤیای نفر بعدی، همسایه و فرد زیردست من می‌شود و موجب تغییر شاخص موفقیت و ایجاد احساس رضایت در جامعه می‌گردد.

 

با این اوصاف چه اقداماتی لازم است تا بتوانیم فرهنگ کارآفرینی را میان توده مردم و البته نخبگان توسعه دهیم؟

برای رواج کارآفرینی در اجتماع و جامعه نخبگان ایران، باید قسمت پرورش در سیستم آموزش و پرورش تقویت شود. همان‌طور که در پاسخ به سؤال قبلی گفتم به نظرم هر فرد برای کارآفرین شدن باید رؤیا داشته باشد. درواقع رؤیای یک کارآفرین با رؤیای بقیه افراد متفاوت است؛ اگر رؤیای من با رؤیای بدنه جامعه متفاوت باشد بدین معنی است که سیستمی که من در آن تربیت شده‌ام به من اجازه این رشد و شکوفایی را داده است که من خودم فکر کنم و مسیر زندگی‌ام را انتخاب کنم؛ این نشان می‌دهد قسمت «پرورش» در آموزش و پرورش مدارس موضوع بسیار مهمی است؛ اینکه به افراد اجازه اشتباه کردن و تصمیم گرفتن داده شود نکته بسیار مهمی است اما هرچه می‌گذرد با نزدیک شدن به کنکور و امتحانات نهایی، بعد پرورش کاهش می‌یابد.

تنها راهی که جامعه ایران بتواند خود را از بند این قوانین ایجاد شده، رها کند این است که سیستم آموزشی خود را اصلاح کند و افراد را ملانقطی بار نیاورد و به افراد اجازه دهد خود فکر کرده و مسیر آینده را خودشان انتخاب کنند؛ مسلماً در این مسیر افراد زیادی پیدا خواهند شد که رؤیای کارآفرینی دارند. باید در جامعه سازوکارهایی جهت ایجاد زمینه برای این افراد اندیشیده شود و دولت باید به این موضوع فکر کند. در ادامه سؤال شما که درباره نخبگان پرسیدید درواقع نمی‌دانم منظور شما از نخبه چیست؛ یعنی کسی که آمده دانشگاه؟ به نظر من کسی که با کسب نمره خوب و قبولی در کنکور وارد دانشگاه شده است لزوماً نخبه‌ای کارآفرین نیست. معمولاً کارآفرین‌ها در قسمت تحصیل افراد موفقی نیستند.

من معتقد هستم که کارآفرینی خودش نوعی هوش است که شاید چندان به هوش تحصیلی مرتبط نباشد. اگر ما در مدارس اجازه دهیم تا آن قسمت از هوش بچه‌ها رشد پیدا کند مسلماً نخبه‌های کارآفرین بسیاری در کشور خواهیم داشت و همان نخبه‌های تحصیلی کارمند آن‌ها خواهند شد؛ بنابراین من این اتیکت نخبه بودن برای افراد محصل در دانشگاه‌های معروف را چندان درست نمی‌دانم؛ درس خواندن در دانشگاه خوب لزوماً به معنای داشتن استعداد کارآفرینی و مدیریتی نیست. اتفاقاً کسانی که نخبگان تحصیلی هستند در بحث‌های فنی یا کارهای تخصصی به‌عنوان کارمند، موفق‌تر هستند تا آنکه ایدۀ کارآفرینی بدهند یا آنکه بتوانند سیستمی را اداره کنند.

وی سی کاپ شرف
وی سی کاپ شرف

به نظر شما برگزاری رویدادهایی چون وی‌سی‌کاپ (VcCup) از منظر فرهنگی چه تأثیری بر جامعه خواهد داشت؟

در مورد تأثیر وی‌سی‌کاپ در بحث کارآفرینی، به نظر من داشتن رؤیا عنصری لازم برای کارآفرین شدن است ولی کافی نیست. به نظرم کارآفرینی مانند هر موضوع دیگری نیاز به یکسری دانش اصولی دارد که در آموزش و تجربه به دست می‌آید؛ در دانشگاه و آموزش و پرورش ما، شاید به این بعد چندان پرداخته نشود. نه‌تنها وی‌سی‌کاپ بلکه رویدادهایی از این دست می‌توانند به کارآفرینان کمک کند تا متوجه اشکالات خود شوند و در مورد آن‌ها آموزش ببینند و عارضه‌یابی شوند. کارآفرینان از لحاظ شخصیتی نیاز دارند احساس کنند که پشتیبانی وجود دارد و کسی مواظب آن‌ها هست و دیده می‌شوند. رویدادهای این‌چنینی به ایجاد فضای امید در بین کارآفرینان کمک می‌کنند.

شاید آن‌ها در وی‌سی‌کاپ موفق نشوند اما این امید را دارند که مجموعه‌ای وجود دارد که تمام تلاش خود را برای آنکه سرمایه‌گذار برایشان پیدا کند مصروف کرده و همین ایجاد حس امید بین افرادی که به کارآفرینی فکر می‌کنند می‌تواند از سرکوب رؤیاها جلوگیری کند؛ می‌تواند باعث نزدیک شدن خیلی از آن‌ها به رؤیاهایشان شود. هرچند این رویدادی که داریم خیلی با شرایط ایدئال خود فاصله دارد اما حتماً وجود چنین چیزی لازم است تا ما بتوانیم آدم‌هایی را که چنین رؤیایی دارند، نگه داریم، تربیت کنیم و حداقل یک‌درصدی از آن‌ها را یک پله بالا ببریم. وی‌سی‌کاپ برای این هست که سعی کند نه لزوماً همه، بلکه حداقل عده‌ای را یک پله به رؤیاهایشان نزدیک‌تر کند.

 

خانم دکتر، از وقتی‌که در اختیار ما قراردادید کمال تشکر را داریم. در پایان اگر فرمایشی دارید سراپا گوشیم.

در مورد حرف آخر چیزی که من در نسل جوان می‌بینم این است که فضای مجازی باعث شده نسل جدید گرفتار مشکل خیلی بزرگ شود؛ دانش آن‌ها در مورد برخی مسائل خیلی سطحی شده مثلاً یک پادکست خیلی کوتاه یا یک فیلم کوتاه یا چند مورد سخنرانی را نگاه می‌کنند و سپس نظر می‌دهند! من معتقدم که نه لزوماً نسل ما بلکه نسل‌های گذشته ما برای فهم مسائل، بسیار مطالعه می‌کردند؛ ساعت‌ها در کتابخانه برای خواندن صدها کتاب و مقاله وقت می‌گذاشتند، مقاله می‌نوشتند، با روش مراد – مریدی یاد می‌گرفتند و تجربه افراد دیگر را می‌شنیدند. به نظرم در نسل جدید خواندن و فکر کردن کمرنگ شده و خیلی از مشکلات از همین‌جا ایجاد می‌شود.

به نظر من جامعه قبلی ما شاید خیلی کارآفرین‌تر از جامعه فعلی بوده است. افراد الآن خیلی کم فکر می‌کنند؛ کم فکر کردن باعث می‌شود تا فرد کمتر رؤیاپردازی کند؛ یکی از عواملی که هم به دانش فرد هم به تمرین رؤیاپروری کمک می‌کند خواندن و نوشتن است، چیزی که به نظر من با وجود فضای مجازی در حال فراموش‌شدن است؛ به نظر من هیچ چیز جای ساعت‌ها خواندن یک کتاب را نمی‌گیرد و ما با دیدن چند تا فیلم کوتاه و خواندن چند نوشته، هیچ‌وقت آن درک عمیق مورد نیاز از موضوعات را به دست نمی‌آوریم. انصافاً لازم است تا نسل جدید روی این موضوع تجدیدنظری انجام دهد و این تجدیدنظر منجر به اتفاقات خوبی خواهد شد.

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *