میآیند تا بسازند؛ تا از اندوه، نقشی سترگ بیافریند؛ تا وامدار عشق به آیندگان باشند. میآیند چون میدانند در کجای تاریخ ایستادهاند. میآیند چون آمدهاند تا بمانند و میروند تا نهال اندیشه، آگاهی، خرد، شعور، هنر، مسئولیت، شجاعت، تغییر، بالندگی و آزادی را به یادگار برای ما و آیندگان وانهند. آنچنان که شاملو سروده است:
«و اینان
دل به دریا افکنانند،
به پایدارندۀ آتشها…
کاشفانِ فروتن شوکران
جویندگان شادی
در مِجْریِ آتشفشانها
شعبدهبازانِ لبخند
در شبکلاهِ درد
با جاپایی ژرفتر از شادی
در گذرگاهِ پرندگان.
در برابر تُندر میایستند
خانه را روشن میکنند؛
و میمیرند.»
توران بانوی ایران
نگاهی به زندگی بانوی کارآفرین «توران میرهادی»
از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و مدرسه فرهاد
ماهرخ صادقی
نویسنده
- شماره تماس:+1 (859) 254-6589
- ایمیل:info@example.com
اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
در یکی از روزهای خردادماه سال ۱۳۰۶، در چادری بیسقف و در دامان طبیعتِ شمیران، دیده به جهان گشود. پدرش، «سید فضلالله» با ریشه و تباری تفرشی و دانشآموختۀ مهندسی مکانیک ماشینآلات راه و ساختمان از آلمان و مادرش، زنی آلمانی به نام «گرتا دیتریش» که هنرمند بود و دانشآموختۀ هنر از دانشگاه هنر دانشگاه «لودویگ ماکسیمیلیان» مونیخ. خوششانسترین کودک؛ در یکی از ایده الترین خانوادههای ایرانی چشم به جهان گشود. نه از این جهت که شرایط مالی مطلوبی داشتند بلکه از این جهت که این فرصت را داشت که با ترکیب علم و هنر از همان اوان کودکی رشد کند و به بلوغ برسد. تربیت شگفتانگیز مادر، به او کمک کرد که زیستی توأم با شادی داشته باشد و به هنر و بشر علاقهمند شود. حرفه پدر و میهنپرستیاش باعث شد اتکا به علم، سختکوشی و وطنپرستی در وجودش نهادینه گردد.
قرارگرفتن در میان دو فرهنگ آلمانی و ایرانی به او کمک کرد تا علاوه بر آموختن زبان فارسی به یادگیری زبان آلمانی و در کنار آن فرانسه و انگلیسی نیز همت گمارد؛ پیشرفت او تا حدی بود که در دوران کودکی توانست به چهار زبان صحبت کند. بنا به گفته خودش این ویژگی، به او جهانبینی شگفتانگیزی داد تا هیچ فرهنگی را برتر از فرهنگ دیگری نشمرد. به همان اندازه که هنر فرانسه برای او اهمیت داشت هنر آفریقا هم به همان اندازه برایش مهم و اصیل بود؛ و چهبسا بیشتر. تا پیش از سال ۱۳۱۱، تحت نظام تربیتی مادرش بود که آگاهی و درایتی کمنظیر نسبت به تربیت فرزندان داشت. پس از آن توران آموختن را در بیرون از خانه ادامه داد. ابتدا به «دبستان آلیانس فرانسه» رفت و پس از ۶ ماه به خاطر تمرکز بیشتر بر روی آموزش زبان به «دبستان آذر» منتقل شد. سالهای ابتدایی را در همانجا سپری کرد. پس از آن در سال ۱۳۱۷، به «دبیرستان نوربخش» رفت و تا سال ۱۳۲۴ در آنجا ماند و دیپلم علوم طبیعی خود را از آنجا اخذ کرد.
زمینههای علاقهمندی به علوم تربیتی
پس از اتمام دبیرستان، در رشتۀ زیستشناسی «دانشگاه تهران» پذیرفته شد. او که خود در نظام تربیتی شگفتانگیز و آیندهسازی پرورش یافته بود در همان روزها، تحت تأثیر دیدارش با «جبار باغچهبان» قرار گرفت. باغچهبان اهمیت آموزش به کودکان و بیسوادان را به توران نشان داد. علاقهمندی او شاخههای متعددی را در برمیگرفت. به کلاسهای درس ادبیات و علوم تربیتی و اصول آموزشوپرورش «محمدباقر هوشیار» در دانشگاه تهران میرفت. این دو استاد تأثیر عمیقی بر شخصیت وی گذاشتند و باعث شدند توران تصمیم بگیرد که از رشتۀ علوم زیستی انصراف دهد و تحصیل در زمینۀ علوم تربیتی و روانشناسی را آغاز کند.
جنگ جهانی دوم و نگرش ضد جنگ
در سال ۱۳۲۵، برای تحصیل در رشتۀ روانشناسی دانشگاه سوربن پذیرفته شد. تحصیل او در فرانسه مصادف با جنگ جهانی دوم بود. توران بعدها در بازسازی مناطق جنگزده مختلف در اروپا شرکت کرد. ویرانیهای ناشی از جنگ تأثیر جانکاهی بر او گذاشت؛ توران در جایی اشاره میکند که پس از آن اتفاق، به نقش آموزشوپرورش در پاسداری از ارزشهای انسان یا ویران کردن آن پی برد.
بزرگان روانشناسی
پس از اتمام تحصیل در رشتۀ روانشناسی تربیتی، به تحصیل در رشتۀ آموزش پیشدبستان در «کالج سوونیه» پرداخت. آشنایی و بهرهمندی از نظرات بزرگان روانشناسی کودک در قرن بیستم مثل «هنری والون» و «ژان پیاژه» به او کمک کرد تا با آشنایی با آرا و اندیشههای آنها، بتواند رؤیاهای خود را برای آموزشوپرورش نوین کودکان در ایران محقق سازد؛ اندیشهها و آموزههایی که حتی برای آن دوران در خود اروپا نیز نوین بودند. میرهادی این فرصت بزرگ را به دست آورد تا با افراد جریانساز در حوزۀ آموزشوپرورش اروپا و آمریکا در آن زمان همچون «فریدریش فروبل»[1]، «هاینریش پستالوزی»[2]، «اوید دکرولی»[3]، «جان دیوئی»[4]، «سلستین فرنه»[5] و «ماریا مونته سوری»[6] آشنا شود. او در روش و رویکرد آموزشی علاقهمند نظریات «اوید دکرولی» بلژیکی و در شیوۀ اداره مدرسه، پیرو نظریههای سلستین فرنه بود.
بازگشت به ایران و نخستین تجربهها
توران شیفته ایران بود. در سال ۱۳۳۰ به ایران بازگشت. آن زمان به خاطر مصائب ناشی از جنگ جهانی دوم شرایط برای فعالیتهای فرهنگی در ایران مناسب نبود. نخستین تجربههایش را در «کودکستان بهار» به کودکان آموخت و پس از چندی به کار آموزش زبان در دبیرستان نوربخش پرداخت؛ اما هیچکدام روح سرکش او را آرام نمیکرد. در همین دوران بود که با «جعفر وکیلی» از افسران حزب توده آشنا شد و چندی بعد با او ازدواج کرد؛ اما این ازدواج دیری نپایید و پس از کودتای سال ۱۳۳۲، با اعدام جعفر وکیلی، زندگی مشترکشان به پایان رسید. حاصل این ازدواج، پسری به نام «پیروز» بود. بعد از آن با «محسن خمارلو»، از دوستان همسر سابقش ازدواج کرد. خمارلو دبیر و مدرس شیمی بود و بعدها در تأسیس «مدرسه فرهاد» و سپس تدوین فرهنگنامه کودکان و نوجوانان کمک بسیاری به توران کرد. در همین سال در کنار «آذر رهنما»، مجله «سپیده فردا» را منتشر نمود.
سالهای اندوه و فعالیتهای مداوم
توران از مادرش آموخته بود که غمهای بزرگ را به کارهای بزرگ مبدل سازد. او ارزش زیستن را بهخوبی میدانست. توران در سالهای زندگیاش، شاهد اتفاقات دردناکی را تجربه کرده بود؛ در سال ۱۳۲۶ مرگ برادرش فرهاد، در سال 1332 اعدام همسر اولش، در سال ۱۳۴۲ مرگ فرزندش کاوه، در ۱۳۴۹ مرگ مادرش و سرانجام مرگ همسرش محسن خمارلو؛ اما این مصیبت ها، فقط عهد او را برای انجام کارهای سترگ و ماندگار در این سرزمین محکمتر از پیش ساخت؛ او آمده بود تا بسازد و بیافریند، گویی ققنوسی بود که هر بار از خاکستر خود برمیخاست. توران میرهادی مادری بود که سالها ناخدای مدرسه فرهاد بود؛ اما او فقط این نبود. در دانشسرای عالی و دانشگاه ابوریحان امروزی تدریس میکرد و حضوری اثربخش و جریان آفرینی در شورای کتاب کودک داشت.
او به آزادی باور داشت. راه رسیدن به آزادی دانایی است و توران این را خوب میدانست. کتاب و نه هر کتابی، بالهایی برای پرواز بود. توران میخواست که کودک ایرانی کتابِ خوب بخواند و خوب بزرگ شود؛ چون اعتقاد داشت: «ترس و احتیاج، آدمی را برده بار میآورد.» او کتابها و مقالات بسیاری نوشت که خواندن آنها برای علاقهمندان به حوزۀ تعلیم و تربیت ضرورت و پیشنیاز است. توران مقالات زیادی با نام مستعار «افسانه پیروز» در مجلات مختلف مینوشت. انتخاب این نام بدان سبب بود که باور داشت زنان ایران افسانهها و داستانهای زیادی برای گفتن دارند. در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی در اکثر همایشهای بینالمللی شرکت کرد و چندین بار هم برای داوری «جایزه جهانی کتاب کودک هانس کریستین آندرسن» انتخاب شد.
داستان مدرسه فرهاد
مرگ فرهاد، پایان نبود، آغازی نو بود. آغاز آفرینش فرهادی دیگر در خیابان سهروردی تهران. توران میخواست نام و یاد او را همیشه حفظ کند. ایده تأسیس کودکستانی به نام «فرهاد» در سال ۱۳۳۴ ایجاد شد. با لیلی ایمن، دوست دیرینش که خود آموزگاری توانمند بود کودکستان فرهاد را بنا نهاد. توران با همکاری آذر رهنما در سال ۱۳۳۵، نخستین نمایشگاه کتاب کودک را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزار کرد. علاقهمندی توران به ادبیات از دو کتاب آلمانی به نام «فیدل استارماتس» و «مایا دختر گریزان از کندو» سرچشمه گرفته بود؛ این دو کتاب تأثیری شگفت بر شخصیت او گذاشتند. کتاب فیدل روحیۀ صلحطلبی و ضد جنگ و کتاب مایا، مشوقی قوی را برای کار داوطلبانه برای اجتماع در وجودش نهادینه ساخت.
از سویی دیگر تحصیل در فرانسه و تسلط بر مفاهیم نوین آموزشوپرورش کودکان، به او آموخته بود که یادگیری و رشد اجتماعی کودکان بدون ادبیات و هنر جایگاهی ندارد. مدرسه فرهاد آنگونه که توران آرزو داشت اداره میشد؛ «سهچهار اصل را ما آرامآرام در این مدرسه اجرایی کردیم. یکی مدیریت شورایی بود. دانشآموزان مدرسه فرهاد قوانین مدرسه فرهاد را نوشتند و ما تابع قوانینی شدیم که بچهها نوشتند. نمایندههای بچهها دورهم جمع شدند و اصول اداره مدرسه را مثل اصول اداره کشور تعیین کردند. مثلاً تعیین کردند که اگر کسی در مدرسه کتککاری کند باید با او چگونه برخورد کرد: «اول تذکر میدهیم، سعی میکنیم دورهاش کنیم که دیگر این کار را نکند، به کسی آزار نرساند، اما اگر ادامه داد، در آخر دادگاهیاش میکنیم.» بچهها اداره کننده دادگاه بودند. ما همهچیز را با تجربه کسب کردیم. متوجه شدیم که هیچ انسانی نمیتواند انسان آزادهای شود، اگر خودش تصمیمگیرنده نباشد؛ بنابراین بچهها تصمیمگیرنده بودند.»[7]
او بعدها در سال ۱۳۳۶، دبستان فرهاد، در سال ۱۳۵۰ مدرسه راهنمایی و دبیرستان فرهاد و در سال ۱۳۵۶، مجتمع آموزشی فرهاد را بنا نهاد. مدرسه فرهاد با توجه به نوع نگاه توران، به صورت شورایی اداره میشد و تصمیمگیری در همه زمینهها به عهده شبکه تصمیمگیران مدرسه، متشکل از دانشآموزان و آموزشگران بود. تأکید مدرسه بر ارزشها و مفاهیم خودمدیریتی آموزشگران، تیمسازی و بهکارگیری اصول دموکراسی و برقراری عدالت بود. فضای رقابت به شکل واقعی جای خود را به مشارکت داده بود. دانشآموزان پرسشگر و علاقهمند به دانشاندوزی بودند. یکی از قوانین وضعشده بهوسیلۀ دانشآموزان این مدرسه این بود که نمره شرط قبولی نباشد و چنانچه دانشآموزی در یکی از درسها وضعیت مطلوبی نداشت، شورای مدرسه و دیگر دانشآموزان میبایست ضعف او را برطرف میکردند تا همگام با دیگر دانشآموزان در درس پیشرفت کند. نوع تکالیف و برنامههای گردش علمی از سوی دانشآموزان اعلام میشد.
یادگیری مهارتهای اجتماعی (کمک به همنوعان، عدالتطلبی، درستکاری، مدارا و آشنایی با مشاغل و طرح کاد[8] برای انتخاب رشته تحصیلی)، اهمیتدادن به برنامههای هنری، ادبی، ورزشی، مجسمهسازی، اجرای نمایش و پخش فیلم و … بخشی از فعالیتهای این مجتمع آموزشی بود. کتابخانه نیز قلب مدرسه به شمار میرفت؛ کتابخوانی برنامه هفتگی و همیشگی مدرسه بود. مشارکت در مدرسه بنا بر گفتۀ توران اینگونه بود: «۲۵ سال تمام کار کردیم که بچههای ما اسیر نشوند. خودشان تصمیم بگیرند. خودشان فکر کنند، آگاهانه عمل کنند. تابع نشوند. رقابت را برداشتیم، شاگرد اولی را برداشتیم، همه کارهای اسارتآور را برداشتیم. مدرسه خودمان را تشکیل دادیم. یکسری مقررات آموزشوپرورش بود که ما این مقررات را به حداقل، اقل، اقل رساندیم.»[9]
شورای کتاب کودک و فرهنگنامهای برای کودکان و نوجوانان ایرانی
فرهنگنامه کودکان و نوجوانان یکی از ماندگارترین دستاوردهای شورای کتاب کودک محسوب میشود. در وبگاه فرهنگنامه آمده است: «نخستین فرهنگنامه عمومی نوشتهشده به زبان فارسی همراه با تصویر برای کودکان و نوجوانان که با دیدگاهی علمی و با تکیه بر فرهنگ ایران تهیه شده است. مقالههای آن دقیق، مستند و با توجه به دانشپایه و زبان و بیان گروه سنی ۱۰ تا ۱۶ سال تدوین شده است. در تألیف مقالههای آن بیش از ۲۵۰ استاد و متخصص رشتههای مختلف همکاری داوطلبانه میکنند. کلیۀ فعالیتهای فرهنگنامه در شورای کتاب کودک، زیر نظر شورای اجرایی فرهنگنامه و دبیر آن توران میرهادی و سرویراستار آن خانم ایران گرگین صورت میگرفت؛ بعد از سال ۱۳۹۳، خانم میرهادی پس از ۵۳ سال کار مداوم از عضویت در هیئتمدیرۀ شورای کتاب کودک کنارهگیری کردند. پیشبینی میشود که مجموعۀ فرهنگنامه در ۲۶ جلد منتشر شود. تاکنون 20 مجلد از آن منتشر شده است.»[10] فرهنگنامه برنده جوایزی همچون کتاب سال جمهوری اسلامی ایران (۱۳۷۷)، ترویج علم ایران (۱۳۷۹) و بهترین مقالههای دینی در دائرةالمعارفها (۱۳۸۳) شد.
سرانجام و آغازی دیگر
در سال ۱۳۹۵؛ توران خانم در ۸۹ سالگی و در پی سکته مغزی درگذشت. صبح جمعه ۲۱ آبان، پیکر او در امامزاده عبدالله شهرری به خاک سپرده شد تا در کنار پسرش کاوه، برای همیشه آرام گیرد. میراث او اما بهعنوان بخشی از تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران همچنان پابرجاست و جان اندیشههای او در شورای کتاب کودک همچنان جاری است. «از شمار دو چشم یکتن کم // و ز شمار خرد هزاران بیش.»
منابع:
در جستوجوی انسان وارسته امروز: مصاحبه با توران میرهادی پیرامون تجارب مدرسه فرهاد و امروزمان. سوزان حبیب. تهران: نشر قطره، ۱۳۹۰.
آنکه رفت، آنکه آمد. توران میرهادی (خمارلو). نقاشی از مهرنوش معصومیان. تهران: فاطمی (واژه)، ۱۳۷۷.
جستجو در راهها و روشهای تربیت. توران میرهادی میرهادی (خمارلو). تهران: آتلیه، ۱۳۶۲.
دو گفتار: کتابخانۀ آموزشگاه و نقش آن در ایجاد عادت به مطالعه. توران خمارلو (میرهادی). [بی جا: بی نا]، ۱۳۵۷.
«در مراسم تجلیل از بنیانگذار مدرسه فرهاد عنوان شد؛ رقابت، مدارس را از کیفیت میاندازد». شالبافان، محمدرضا.روزنامه قدس. بایگانیشده از اصلی در ۱۶ ژانویه ۲۰۰۹. دریافتشده در ۱ اکتبر ۲۰۰۸.