چه فکر کنید می توانید و چه فکر کنید نمی توانید در هر دو صورت حق با شماست.
هنری فوری کارآفرین آمریکایی
بنیانگذار شرکت خودروسازی فورد
باور به توانمندی؛ مسئله این است؟!
نگاهی اجمالی به اهمیت نقش فرد و محیط در موفقیت یا شکست کسب و کار
اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
آفرینش کسب وکار جدید و مخاطره آمیز، پیامد مستقیم فرآیند پیچیده تصمیم گیری است که بیش از همه مسئولیت کارآفرین در ارزیابی عوامل کلیدی موفقیت و شکست کسب وکار را آشکار می سازد. وقتی صحبت از امکان یافتن کسب وکار به میان می آید شاید دو مسئله به ذهن متبادر گرد؛ نخست امکان سنجی به معنای علمی آن و با رنگ و بویی عینی که به بیانی ساده به ارزیابی ایده کسب و کار جدید اشاره دارد و دوم تشخیص و تعیین اینکه آیا ایده قابلیت اجرایی شدن، دستیابی به درآمد و تداوم در طول زمان را خواهد داشت یا خیر. در واقع امکان سنجی به در نظر داشتن هزینهها و مزایای راه اندازی کسب وکار به شکلی عملیاتی اشاره دارد.
در امکان سنجی مسائلی همچون امکان تولید محصول اعم از کالا یا خدمت از نظر تکنیکی، ریسک ها و راهکارهای متناسب، دست یابی به مشتری و بازار هدف، تامین مالی و محدودیت های پیش روی راه اندازی کسب و کار مورد ملاحظه قرارمی گیرند. به این ترتیب امکان سنجی ابعاد گوناگون مالی، تکنیکی- فنی، عملیاتی، اقتصادی و حتی فرهنگی-اجتماعی را در بر می گیرد. اما خوانش دیگری از امکان سنجی و امکان پذیری کسب وکار وجود دارد که بر خلاف رویکرد نخست رنگ و بویی بیشتر ذهنی دارد و به باور فردِ کارآفرین باز می گردد. اطمینان و اعتماد کارآفرین نسبت به بهره برداری از فرصت کسب وکار پیش از امکان سنجی علمی و عینی، در گرو باور اوست. از یک سو باور کارآفرین نسبت به توانمندی خود برای راه اندازی کسب وکار که ما آن را خودباوری می خوانیم، تلاش و اشتیاق وی برای راه اندازی کسب وکار را تحت تاثیر قرار می دهد و از سوی دیگر باور کارآفرین نسبت به عدم اطمینان محیطی، درک وی از امکان پذیری کسب وکار را متاثر می سازد.
کارآفرینان باید در شرایط عدم اطمینان عینی محیطی، در ارتباط با مولفه هایی همچون رقابت، تقاضا، تکنولوژی … دست به تصمیم گیری بزنند. آن ها محیط بیرونی ناشناخته را به واسطه باورهای ذهنی خود تفسیر می کنند که از آن تحت عنوان عدم اطمینان ادراک شده یاد می شود. ناتوانی در درک محیط بیرونی، ناتوانی در پیش بینی تاثیر محیط بر کسب وکار و ناتوانی در پیش بینی پیامدهای تصمیمات خود سه مولفه اصلی هستند که عدم اطمینان ادارک شده کارآفرین و اراده وی برای ورود به دنیای کارآفرینی را تحت تاثیر قرار می دهند. شواهد تحقیقاتی و تجربی[1] حاکی از آنند که پیش از ارزیابی عینی و تکنیکی، باور به امکان پذیری کسب وکار مهم ترین عامل تعیین کننده کنش کارآفرینان نوپا و راه اندازی کسب وکار جدید است. به این ترتیب که ترکیب سطح بالای خودباوری و سطح پایین عدم اطمینان ادارک شده، آن ها را به سمت پروژه های بزرگ مقیاس و پیچیده سوق می دهد. بنابراین پرسش کلیدی چگونگی شکل گیری این باور و مولفه های تاثیر گذار بر آن است.
ورود به دنیای کسب و کار در ایران
در شرایط فعلی ایران شاید جدال بسیاری در خصوص باید و نباید ورود به دنیای کسب وکار به ویژه از سوی کارآفرینان نوپا در جریان باشد. به نظر وزن آراء و استدلال های مخالف و علیه کارآفرینی بسیار بیشتر است که با در نظر گرفتن وجود عدم اطمینان در زمینههای گوناگون، استدلال ها علیه راه اندازی کسب وکار منطقی به نظر می رسد. منطقی است که استنباط کنیم چنین شرایطی علیرغم سطح بالای خودباوری در کارآفرینان نوپا، به دلیل سطح بالای عدم اطمینان محیطی ادراک شده، تصمیم برای راه اندازی کسب وکار را به تعویق بیاندازد و یا مانع آن شود. سناریوی مقابل می تواند این باشد که سطح بالای خودباوری و درک خوشبینانه از محیط، کارآفرین را به سمت راه اندازی کسب وکار سوق دهد. می توان انتظار داشت دست کم بخشی از این پروژه ها به واسطه باور خوشبینانه که امکان سنجی تکنیکی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، با شکست مواجه شوند.
با این استدلال ها به نظر می رسد بخشی از بحث کارآفرینی در داخل کشور و تحقق آن به باورهای سطح فردی کارآفرین و میزان واقع بینانه بودن آن ها باز می گردد. نگاهی به تلاش برای فراهم آوردن شرایط تسهیل کننده کارآفرینی حاکی از آن است که عمده اقدامات به تغییر و بهبود فضای کسب وکار همچون اصلاح قوانین ناظر بر کسب وکارها در زمینه های گوناگون باز می گردد. آنچه در این میان مغفول مانده است پیچیدگی های مرتبط با خود کارآفرین و باور های وی است که مستقیما تصمیمات و کنش های او را تحت تاثیر قرار می دهد. بی شک اگر نه همه سیاست ها دست کم بخشی از آن ها، باید بر کاهش نرخ شکست متمرکز باشند و این خود نیازمند توجه همزمان بر پیچیدگی های ناظر و تاثیرگذار بر کارآفرینی در هر دو سطح فرد و محیط است.
خوش بینی بالاتر از حد نرمالِ کارآفرینان نسبت به توانمندی خود و عدم اطمینان محیطی می تواند شمشیری دو لبه تلقی شود. شواهد تجربی[2] نیز حاکی از امکان تاثیر خوشبینی بر شکست کسب و کارها هستند. کارآفرینان خوش بین هستند چرا که به دریافت اطلاعات مرتبط با تجربیات مثبت کارآفرینان دیگر تمایل دارند و یا اهمیت اطلاعات ناخوشایند را تقلیل می دهند. به نظر می رسد بخش عمده آموزش های مرتبط با کارآفرینی بر بعد عینی و تکنیکی امکان سنجی و چگونگی انجام آن تمرکز داشته اند و تلاش برای آموزش تحلیل های واقع گرایانه با تمرکز بر پرورش باور مبتنی بر این تحلیل ها تا حد قابل توجهی مغفول مانده اند.
آموزش مهارت های توسعه فردی پیش از تصمیم افراد برای ورود به دنیای کارآفرینی مهم ترین اقدام در این راستا خواهد بود. بی شک از میان بردن امکان راه اندازی کسب وکاری که احتمال شکست آن بالاست به اندازه کسب وکاری که آینده موفقی در انتظار آن است، می تواند پیامد مثبتی تلقی شود. به این ترتیب شاید بتوان آمار شکست کسب وکارها پیش از رشد و بلوغ را به میزان قابل قبولی کاهش داد که در راستای توسعه کارآفرینی در سطح کلان، دستاورد تاثیر گذاری محسوب می شود. از این رو طرح اهمیت این موضوع و جلب توجه محققان، سیاست گذاران و موسسات آموزشی نسبت به آن می تواند نقطه شروع لحاظ آن در برنامه های سطح کلان و آموزش ها باشد.
بازتاب: شماره دوم - فصلنامه پیشرو