چندی است چون و چرا کردن با کنشگران علوم انسانی و بازپرسیدن از نقش آفرینی و کارآمدی دستاوردهای ایشان آغاز شده است و شاید هم زمان با تهی شدن گنجینه ها و سرمایه هایی که تاکنون نزد اصحاب مهندسی و پزشکی بود، همگنانی که در مهم ترین نهادها و سازمان های اجرایی کشور، صدرنشین بودند و هستند. داستان گنه کردن آهنگر است در بلخ و گردن زدن زرگر بی نوا در شوشتر. به هر حال حکم این است: علوم انسانی را کاربردی کنید. گمان نزدیک به باورمان این است که کاربردی کردن علوم انسانی، به درستی، در گرو گفتگو با اندیشه انسانی است که در همین دایره، گردش و پژوهش کند. غیاب صاحب نظران رشته های علوم انسانی در شوراهای سیاستگذار و به بیراهه رفتن بسیاری آیین نامه ها و دستورالعمل ها و ابلاغیه ها، آزموده ای است که دوباره آزمودنش خطاست. به همین سبب پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بر آن شد تا در جریان پیش آمده، نقشی پویا و رهنما داشته باشد.
زهرا حیاتی، کاربردی سازی علوم انسانی در ایران، نسخه دیجیتال (پلتفرم طاقچه)، ص 10
کاربردی سازی علوم انسانی در ایران
معرفی کتاب درآمدی بر کاربردی سازی علوم انسانی در ایران اثر زهرا حیاتی
فاطمه محمدزاده
نویسنده
دانشجوی دکتری جامعه شناسی و پژوهشگر اجتماعی
اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
علوم انسانی پاسخ به میلِ ذاتا انتقادیِ فهمِ تجربه انسانی است.[1]در مورد نقش و تأثیرات این علوم که متضمن فعالیت هایی در خصوص درک و فهم معانی و کنش های افراد و تعاملات و مناسبات ناشی از آن هاست، رویکردها و دیدگاه های بسیاری از سوی صاحب نظران خارجی و داخلی مطرح شده است. اما در ایران به تعبیر دکتر مقصود فراستخواه “علوم انسانی، چگالی عظیم و سرگردان شده است”[2]و به رغم تأکید بر اهمیت آن و تجارب تلخ جامعه ایران که عموماا ریشه در ضعف شناخت علوم انسانی دارد، باز هم شاهدیم جامعه رغبت چندانی به علوم انسانی نشان نمی دهد. چنانچه دکتر نعمت ا.. فاضلی می گوید: “کمابیش گفتمان غالب در علوم انسانی در ایران امروز ما این بوده و هست که: این علوم، سودمند، کارآمد و کاربردی نیستند.”[3]
البته شاید برخی رشته ها چون حقوق و روانشناسی تا حد زیادی مستثنی باشند اما رشته هایی چون تاریخ، علوم سیاسی، فلسفه و حتی جامعه شناسی اگر نگوییم مهجور، اما چندان دارای مخاطب عام نیستند. از این رو سوالاتی به ذهن می رسد: این مهم یعنی عدم تمایل و رغبت جامعه به علوم انسانی را چگونه و با چه مکانیسمی می توان مرتفع ساخت؟ آیا فرض جامعه آن است که علوم انسانی فاقد کاربرد است؟ آیا محدود شدن کنش اکثریت فارغ التحصیلان علوم انسانی به نوشتن و سخنرانی موجب شده تا تلقی غلطی نسبت به وظیفه و کارکرد این رشته ها پدید آید؟ دکتر زهرا حیاتی در کتاب درآمدی بر کاربردی سازی علوم انسانی در ایران تلاش کرده است ضمن جمع آوری نظرات و دیدگاه های تعدادی از صاحب نظران علوم انسانی کشور با موضوع کاربردی سازی علوم انسانی که در نشست ها، سخنرانی ها و گفتگوهایی که بوسیله پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شده است، به این دست پرسش ها پاسخ دهد.
علوم انسانی و کاربردی شدن
“چنانچه علوم انسانی در چرخه نظام نوآوری و فرآیند کاربردی شدن قرار گیرد، جهان زیست متناسب خود را پیدا می کند و به صورت طبیعی، راه مکالمه، تعامل و سازگاری با مسائل و مشکلات را می یابد. کاربردی شدن علوم انسانی موجب شناسایی عوامل و موانع رشد و توسعه این علم می شود.”[4] اما کاربردی سازی علوم انسانی چیست و چه معنایی دارد؟ در پاسخ می توان گفت:”کاربردی کردن علوم انسانی یعنی فناورانه کردن آن؛ به طریقی که به حل مسئله ناظر باشد و نیازی از نیازهای جامعه را رفع کند. اما در مسیر کاربردی سازی علوم انسانی باید به اشتباهات احتمالی نیز واقف بود و آن را پیش بینی کرد. مانند خطری که ناشی از جریان به انحصار درآوردن علوم انسانی در انتظارات فناورانه است. علم نمی تواند تنها در خدمت کاربرد باشد و از زایندگی معرفت و نظریه دور شود. اگر پژوهش های بنیادی و پژوهش های کاربردی به موازات هم پیش نروند، همه برنامه ها و سیاست ها در این زمینه شکست خواهند خورد.”[5]
دکتر نعمت ا… فاضلی در بخشی از سخنرانی خود با عنوان “چیستی، چرایی و چگونگی کاربردی سازی علوم انسانی و اجتماعی” در پی پاسخ به این سؤالات است: در هشتاد یا نود سالی که از عمر علوم انسانی در ایران می گذرد چه تجربه هایی از کاربرد و کارکرد علوم انسانی و اجتماعی داشته ایم؟ جامعه ایران از علوم انسانی برای چه منظورها و کارکردهایی استفاده واقعی و عملی کرده است؟ همچنین از طریق بررسی و تحلیل گفتمان علوم انسانی در ایران معاصر، در پی پاسخ به پرسش از چیستی و چرایی کاربردی سازی علوم انسانی است تا از طریق این پاسخ به فلسفه وجودی بهره مندی، بهره وری و سودمند بودن این علم در ایران بپردازد.”[6]
دکتر آرش موسوی در بخشی از سخنرانی خود بت عنوان “سرشت سیستمی نوآوری در علوم انسانی” می گویند:”ما تا امروز علوم انسانی و فناوری های نرم را کمتر در هیئت بازیگرانی اقتصادی و نقش آفرین در فرآیند توسعه اقتصادی دیده ایم. نوآوری های نرم مثل نوآوری در مدیریت، مشاوره یا سیاستگذاری تقریبا به طور کامل در مطالعات نوآوری مورد غفلت واقع شده اند. تحلیل هایی که ارائه دادیم نشان می دهند نادیده انگاشتن علوم انسانی و نوآوری های مرتبط با این علوم، می تواند بخش های مهمی از مجموعه عوامل موثر در رشد و توسعه اقتصادی یک واحد ملی را خارج از حوزه دید محققان علاقمند به این موضوع قرار دهد. نوآوری های سازمانی در بنگاه ها، نوآوری در طراحی یا اصلاح ساختار یک صنعت و نوآوری در سیاستگذاری نمونه هایی از نوآوری های نرم هستند که تأثیر مستقیم و همه جانبه ای بر توسعه اقتصادی همه کشورها دارند. یکی از راه های توجه و تمرکز بر وجوه اقتصادی علوم انسانی و نوآوری های مرتبط با این علوم، اتخاذ رویکرد سیستمی است. فرآیند نوآوری در علوم انسانی درست مثل نوآوری های سخت در علوم طبیعی و مهندسی، طبیعت تیمی و سیستمی دارد. مجموعه ای از بازیگران و نهادها در کنار هم و از طریق تعاملات گسترده به نوآوری در علوم انسانی شکل می دهند.”[7]
دکتر علیرضا منصوری در سخنرانی خود با عنوان “تکنوکراسی در کاربردی سازی علوم انسانی” اشاره می کند:”تکنوکراسی یکی از تهدیدهایی است که در صورت بد اجرا شدن کاربردی سازی علوم انسانی گریبان گیر ما می شود.”[8] دکتر سیدمحمدباقر نجفی در بخشی از سخنرانی خود با عنوان “موانع کاربردی سازی علوم انسانی در ایران” به دو مورد اشاره می نماید: “یکی اینکه تقاضای اقتصادی اشتغال برای فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی وجود ندارد؛ دیگر اینکه برای گروه علوم انسانی، کاربرد قابل مشاهده ای نیست و کاربردی در جامعه ندارد.”[9] دکتر مالک شجاعی جشوقانی در سخنرانی خود «تجربه ایرانی مواجهه با علوم انسانی و چالش کارآمدی»، به سه چالش اصلی علوم انسانی در دوران معاصر ایران اشاره می کند: “ضعف در مبانی نظری؛ ناکارآمدی و غیربومی بودن علوم انسانی؛ ترجمه زدگی و روزآمدن نبودن منابع.”[10]
دکتر غلامرضا ذاکر صالحی در سخنرانی خود با عنوان “توانمندسازی علوم انسانی در ایران”، بیان کردند: “حیات علوم انسانی در ایران بیشتر اوقات با گسست همراه بوده تا تداوم.”[11] پیشنهاد ایشان برتوانمندسازی و سرمایه گذاری برای تکمیل و غنی سازی چرخه تولید، اشاعه و کاربست این دانش ها و تقویت زیست بوم علوم انسانی در کشور است. از نظر ایشان کاربردی سازی با توجه به فرهنگ آکادمیک، سنت های پژوهش در علوم انسانی و توجه به فاز علوم انسانی در ایران میسر است.
دکتر بختیار محمودی در سخنرانی خود با عنوان “چالش های تجاری سازی تحقیقات علوم انسانی در ایران چسیت؟”، با توجه به نتایج تحقیق خودبه پنج چالش اشاره می کنند: “هویت علمی؛ ماهیت و چیستی علوم انسانی و نامشخص بودن کارکرد و کاربردآن در جامعه، سیاستگذاری؛ سیاست های حاکم و بسترهای موجود در مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی کشور، ناتوانی میلی پژوهشگر؛ عدم انگیزش و مهارت پژوهشگر، بدانگاری تجاری سازی؛ ساختار تحقیقات.”[12]
دکتر عبدالرحمن حسنی فر در سخنرانی خود با عنوان: “چالش ها و مسائل معطوف به کارکرد علوم انسانی در ایران”، بیان می کند: ” در مورد علوم انسانی در ایران بحث ها و نظرات زیادی مطرح شده است. از طرح ناکارآمدی تا بحث کارآمدی. برخی بر غربی و صرفا ترجمه ای بودن علوم انسانی در ایران و ضرورت طرح ایده علوم انسانی اسلامی یا علوم انسانی بومی اصرار دارند و برخی هم معتقدند اصلا علوم انسانی در ایران نه به درستی فهم شده و نه در جایگاه مناسبی قرار دارد تا بتواند در جواب عدم کارآمدی پاسخگو باشد.”[13]
***
کتاب درآمدی بر کاربردی سازی علوم انسانی بوسیله انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است.