آینده علوم انسانی به عوامل متعددی چون رویکردهای آموزشی، سیاستگذاری فرهنگی، اجتماعی، نقش دانشگاه، مراکز تحقیقاتی و تعاملات بین المللی بستگی دارد. شاید بازنگری در نظام آموزشی ضرورت داشته باشد. یکی از چالش های علوم انسانی به روزرسانی محتوای آموزشی است. خیلی از رشته ها نیازمند نگاه جدید به منابع و شیوه های آموزشی هستند تا بتوانند با مسائل روز جامعه و جهان بیشتر و بهتر همراه شوند. به نظرم اگر این بازنگری ها به طور موثر انجام شود شاید بتواند به بهبود کیفیت آموزش و پژوهش کمک کند.
بریده ای از گفتگو با دکتر سوما رحمانی
کاربردی سازی علوم انسانی در ایران؛ ممکن یا غیرممکن؟
نگاهی به چشم انداز کاربردی سازی علوم انسانی در ایران
در گفتگو با خانم دکتر سوما رحمانی
محقق بین المللی حوزه سیاستگذاری علم و فناوری
معصومه اشتیاقی
مصاحبه
دکتری جامعه شناسی و پژوهشگر
اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
آیا علوم انسانی علوم معرفتی است؟ به این معنا که نیازی نیست تا الزاما گرهی از جامعه باز کند؟ یا در نقطه مقابل اگر گرهی باز نکند عملا فایده ای نخواهند داشت جز آنکه عده ای بنام متخصص بنویسند و سخنرانی کنند؟ کدام رویکرد می بایست در سیاستگذاری ما لحاظ شود؟ کاربردی سازی علوم انسانی یا ادامه روند تاکید بر بعد معرفتی آن؟ برای پاسخ به این دست سوالات گفتگویی داشتیم با خانم دکتر سوما رحمانی محقق بین المللی حوزه سیاستگذاری علم و فناوری.
خانم دکتر رحمانی به نظر شما علوم انسانی چه کاربردی دارد؟
علوم انسانی به مطالعه رفتار، فرهنگ، ارزش ها و ساختارهای اجتماعی می پردازد و به ما کمک می کند تا جامعه، تاریخ، ادبیات، زبان، فلسفه و خیلی دیگر از جوانب انسانی را درک کنیم. مهم ترین کاربرد علوم انسانی کمک به فهم بهتر جامعه و فرهنگ است. به تبع این مهم می توانیم تعاملات اجتماعی را بهتر مدیریت کنیم. نکته مهم در علوم انسانی، پرورش مهارت های نرم چون تفکر انتقادی و تفکر تحلیلی است. افرادی که علوم انسانی می خوانند توانایی تحلیل و استدلال بیشتری دارند و راحت تر می توانند به نقد مسائل پیچیده بپردازند. همچنین با تکیه بر مهارت های ارتباطی، می توانند راحت تر افکار و عقایدشان را به زبان بیاورند. البته مهمترین رکن علوم انسانی در تصمیم سازی و سیاستگذاری عمومی است؛ مانند آموزش، حقوق، کسب وکار، روابط بین الملل. در کلیت علوم انسانی کاربردهای مختلف دارد ولی مهم ترین آن موضوعاتی است که می شود گفت بنیان های اصلی زندگی اجتماعی هستند که می توانند توسعه پیدا کنند و مهارت های فردی را در جامعه توسعه دهند. علوم انسانی در این وضعیت است که می توانند روی متغیرهای خرد و کلان جامعه تاثیر بگذارند.
یکی از نقدهای وارده به متخصصین علوم انسانی آن است که “عموما“ فعالیت ایشان به نوشتن و سخنرانی خلاصه شده است. به نظر شما شاهد اقدام عینی و عملی خاصی هستیم؟
به نظرم پرسش مهمی است. اقدامات عملی می تواند در راستای حل مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه ایرانی باشد؛ به عنوان مثال پژوهش های میدانی و اجتماعی. محققان علوم انسانی تحقیقات اجتماعی را انجام می دهند که بیان مساله داشته باشند و بتوانند راهکار عملی برای بهبود وضعیت جامعه ارائه دهند. این مهم در میان مدت و بلند مدت می تواند در بهبود حل مشکل موثر باشد. یک مورد دیگر مشاوره در سیاستگذاری ها است. اصولا متخصصان علوم انسانی در سیاستگذاری دولتی و غیردولتی، نقش فعالی ایفا می کنند و با تحلیل داده های اجتماعی، سیاست های اجرایی پیشنهاد می کنند. همچنین برنامه های آموزشی یا آگاهی بخشی که به شکل کارگاه، سمینار و .. برگزار می شوند، نمونه دیگری از اقدامات عینی است.
از این رو اقدامات برخی سمن ها که مسئولیت آموزش و آگاهی بخشی درباره حقوق شهروندی، جنسیت، نژاد و محیط زیست را بر عهده دارند، می تواند نمونه عینی از کابردی سازی علوم انسانی و اقدامات عملی باشد. از بعد اقتصادی هم می توان گفت که متخصصان علوم انسانی با تکیه بر تحلیل های خود به کسانی که می خواهند کسب وکاری راه اندازی کنند، مشاوره دهند. به همین ترتیب در صنایع و کسب وکارهایی که به دنبال توسعه هستند، به کمک تحلیل های محققان و اندیشمندان علوم انسانی می توانند بهتر عمل کنند؛ به عنوان مثال بررسی این مهم که ترجیح مصرف کننده ها چیست؟ در کلیت متخصصین علوم انسانی می توانند شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه را تحلیل کنند و به عنوان مشاور، نقش آفرینی کنند. طبعا این موارد بر بهبود جامعه و عدالت اجتماعی اثرگذار است.
به باور شما برای کاربردی سازی علوم انسانی چه باید کرد؟
علوم انسانی در خیلی از جوامع به گفتار و نوشتار محدود شده است و این تصور که در بازار کاربرد کمتری دارد رایج است. با این حال برای تغییر این نگرش و کاربردی سازی علوم انسانی به یک سری اقدامات نیاز داریم. به عنوان مثال توسعه برنامه های میان رشته ای که در ایران هم اتفاق افتاده است. مثل همین رشته ما، سیاستگذاری علم و فناوری، در واقع به عنوان رشته بین رشته ای است که مدیریت، اقتصاد، فناوری و سیاستگذاری را در کنار هم قرار داده است. اجازه بدهید کمی در مورد ماهیت بین رشته ای بودند توضیح دهم. هفته قبل در کشور لتونی، شهر ریکا، یک ورکشاپ درباره مدیریت پسماند داشتیم. کسانی که شرکت کرده بودند اکثرا بایوتکنولوژیست بودند و درباره فرآیند تولید محصولاتی که بتوانند پسماند را مدیریت کنند، صحبت می کردند.
من و همکارانم نیز به این مهم می پردازیم که سیاست ها، عوامل اجتماعی و کسب وکارها چقدر می توانند بر پذیرش یا عدم پذیرش یک فناوری در جامعه اثرگذار باشند. ما یک سری ارائه ها انجام دادیم که خیلی مورد استقبال قرار گرفت چون افرادی که در حوزه مهندسی یا فناوری کار می کنند، همیشه از این موضوع ناراحت هستند که ما یک تکنولوژی را وارد جامعه می کنیم اما بسترش وجود ندارد که این تکنولوژی مورد پذیرش واقع شود و در مواردی پروژه ها شکست می خورند. اینجاست که نقش علوم انسانی، اجتماعی و سیاستی خیلی پررنگ می شود. چون ما به بررسی فاکتورهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و سیاستگذاری می پردازیم تا دریابیم به چه روشی می توان یک فناوری را در جامعه جا انداخت که مورد پذیرش واقع شود.
از طرفی برای کاربردسازی علوم انسانی، فعالیت های بین المللی و اجتماعی ضروری است حال آنکه محققان علوم انسانی در ایران خیلی محدود فعالیت می کنند و کمتر درگیر پروژه های اجتماعی بین المللی می شوند. ما روی این بخش باید بیشتر کار کنیم. برای شخص من علوم انسانی کاربردی شد چون در پروژه های مختلفی به عنوان مشاور حضور داشتم که مثالی از کاربردی سازی علوم انسانی در سطح بین المللی است. در حقیقت متخصصان علوم انسانی باید بتوانند در گردهمایی بین المللی چه آنلاین و چه حضوری، شرکت کنند. شبکه سازی می تواند محفلی برای فرصت سازی باشد. مثل همان مثالی که خدمت شما عرض کردم. البته برای تغییر نگرش بازار باید آگاهی بخشی و آموزش شکل بگیرد و افراد بدانند که این موضوع کسر شان نیست و یک پتانسل است که می توانید در حوزه علوم انسانی کار کنید. شما باید خودتان را در معرض آن تخصص قراردهید که تخصص و مهارت شما دیده شود و به دیگر تخصص ها متصل شود. در نهایت برای گسترش کاربردی سازی علوم انسانی نیاز به تغییر فرهنگی و ساختاری داریم که با همکاری همه ذینفعان این حوزه می تواند محقق شود. ما همه حلقه های مرتبط با هم هستیم.
آینده علوم انسانی را در ایران چگونه می بینید؟
آینده علوم انسانی به عوامل متعددی چون رویکردهای آموزشی، سیاستگذاری فرهنگی، اجتماعی، نقش دانشگاه، مراکز تحقیقاتی و تعاملات بین المللی بستگی دارد. شاید بازنگری در نظام آموزشی ضرورت داشته باشد. یکی از چالش های علوم انسانی به روزرسانی محتوای آموزشی است. خیلی از رشته ها نیازمند نگاه جدید به منابع و شیوه های آموزشی هستند تا بتوانند با مسائل روز جامعه و جهان بیشتر و بهتر همراه شوند. به نظرم اگر این بازنگری ها به طور موثر انجام شود شاید بتواند به بهبود کیفیت آموزش و پژوهش کمک کند. مورد دیگر گسترش ارتباطات بین المللی و تبادل دانش است. به نظرم تعامل بیشتر با دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی می تواند به غنی سازی علوم انسانی کمک کند. مورد دیگر بحث تاثیرگذاری علوم انسانی در سیاستگذاری به خصوص در حوزه های اجتماعی و فرهنگی است.
فکر می کنم علوم انسانی و اجتماعی باید نقش پر رنگ تری را ایفا کنند و این پژوهش ها می تواند مبنای سیاستگذاری ها بهتر و موثرتری شوند. اگر این اتفاقات بیفتد می توانیم به آینده علوم انسانی امیدوار باشیم. اضافه کنم که ایران در حوزه تحقیقات بین رشته ای، وضعیت مناسبی دارد. کما این که شاهد راه اندازی یک سری رشته ها مهم و بین رشته مثل همین رشته سیاستگذاری علم و فناوری در ایران هستیم. موضوعی که شاید خیلی از پژوهشگران علوم انسانی با آن مواجه هستند یک سری محدودیت های تحقیقاتی و مشکلات مالی است. چرا که دریافتی از صنایع هم واقعا رضایت بخش نیستند.
به نظرم موضوع مهم این است که دولت به اهمیت متخصصان علوم انسانی واقف شود و بتواند کمک هایی را در این راستا برای رفع موانع ساختاری، قانونی و … انجام دهد. اطمینان مالی و شغلی در رشته علوم انسانی کم است و به همین دلیل افراد تمایل کمتری برای ورود به بازار کار این حوزه دارند. اما فکر می کنم با توجه بیشتر، آگاهی رسانی و البته کاهش دغدغه ها، می توانیم به آینده علوم انسانی امیدوار باشیم. در غیر این صورت متخصصان علوم انسانی از این حوزه دور می شوند. توجه داشته باشید که در کشورهای دیگر علوم انسانی مورد حمایت ارگان های دولتی و خصوصی است. امیدواریم این ارزشگذاری ها و گفتمان ها درباره اهمیت علوم انسانی بین ذینفعان مختلف گسترش پیدا کنید و بتواند منشا تغییرات موثر در جامعه ایران باشد.