شاید به نظر برسد که جامعه به اندازه کافی پرسشگر نیست، اما می توان گفت که در هر لحظه، فرصت هایی برای بروز تفکر انتقادی و طرح سوالات نو وجود دارد که کافی است در آن ها جرقه ای ایجاد شود. به شخصه معتقدم اگرچه همیشه باید فضای نقد وجود داشته باشد بار سنگین روانی برچسب های منفی روشنفکر ایرانی بر جامعه ایرانی را نمیپسندم. به نظر من فضای پرسشگری در ایران، هر چند که در برخی ابعاد نیاز به تقویت و حمایت بیشتر دارد، اما همزمان شاهد رشد و پویایی است. ایجاد شبکه های تبادل نظر، حمایت از نوآوران و فراهم کردن فضایی آزاد برای بیان ایده ها می تواند موجب شکوفایی بیشتر این پرسشگری گردد. در نهایت، تنها با پرسیدن سوالات درست و به چالش کشیدن وضعیت موجود است که می توان به راهکارهای نوآورانه دست یافت و مسیر توسعه انسان محور را هموار ساخت.
بریده از گفتگو با دکتر گلرخ داوران بنیانگذار اسنپ دکتر
کارآفرینی؛ حلقه وصل نوآوری و توسعه؟
درباره جایگاه و نقش کارآفرینان در دستیابی به توسعه
در گفتگو با دکتر گلرخ داوران بنیانگذار اسنپ دکتر
اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
آیا نوآوری محبوب است؟ شاید در ابتدا سوالی عجیب به نظر برسد اما حقیقت آن است که گروه ها یا افرادی ذینفع نظم کنونی اند و طبعا از نوآوری و فناوری استقبال نمی کنند مگر آنکه این مهم در راستای حفظ منافع ایشان باشد. اما چگونه و چه کسانی می توانند در عین ایده پردازی و به چالش کشیدن نظم موجود، بازیگران کنونی را با تغییر همراه ساخته به ترتیبی که هزینه گذار به توسعه را کاهش دهند؟ اگر این مهم را خلق ارزش بنامیم و آن را رسالت کارآفرینان بدانیم در آن صورت باید پرسید آیا جامعه ما بویژه جامعه دانشگاهی و صاحب سرمایه ما، نسبت به این مهم احساس مسئولیت می کند؟ گرچه رابطه بین نوآوری، فناوری و توسعه مقوله پنهانی نیست اما این حقیقت را نمی توان در جامعه ایران منکر شد که حتی صاحبین تخصص و سرمایه ما هم تمایل چندانی به ریسک و ورود به عرصه کارآفرینی که تبلور عینی نوآوری و فناوری است، ندارند.
طبعا نقدهای وارد بر سیاستگذاری های کلان را نمی توان نادیده گرفت اما وقتی سیاست های کلان نزدیکی قابل ذکری با توسعه ندارند ما مردم اعم از جامعه دانشگاهی، صاحبین ایده و سرمایه، چه باید بکنیم؟ آیا سیاستگذاری های پرحرف و حدیث، مسئولیت ما را لوث می گرداند؟ آیا می توان به صرف آنکه کارآفرینی در کشور ریسک بالایی دارد، از ورود به این حوزه صرف نظر کرد؟ اگر چنین باشد و از صاحبین ایده و سرمایه هر یک بخواهیم زمین بازی را ترک کنیم، دقیقا چه در انتظار ایران و جهان خواهد بود؟ چه کسی یا کسانی قرار است مشکلات عدیده کشور را حل کنند؟ برای پاسخ به این دست پرسش ها، خدمت خانم دکتر گلرخ داوران بنیانگذار اسنپ دکتر رسیدیم.
خانم دکتر داوران می دانیم تغییر در کلام، مدافعین بسیاری دارد اما در عمل خیر. چون تغییر، نظم کنونی و منافع برخی را با خطر روبرور می کند. شاید بهترین پاسخ مدل کردن یک بازی یا ارائه راه حل برد – برد باشد اما چگونه می توان این دست راه حل ها را در سطوح مختلف پیاده سازی کرد؟
تغییرات واقعی در جامعه زمانی آغاز می شوند که بتوانیم چارچوب های قدیمی را کنار بگذاریم و نظم موجود را به چالش بکشیم. به باور من، کارآفرینی نقطه تلاقی فناوری، نوآوری و توسعه است. در این مسیر، ضروری است که سرمایه گذاران، نخبگان علمی و فعالان نوآوری در کنار یکدیگر قرار گیرند تا با همکاری مشترک، هم هزینه های توسعه کاهش یابد و هم ارزش افزوده ای برای همه ایجاد شود. در این راستا، برقراری یک زبان مشترک برای تبادل ایده ها و هماهنگی میان ذینفعان، اهمیت ویژه ای دارد.
علاوه بر این، ایجاد بسترهای حمایتی و فراهم کردن زیرساخت های قانونی و مدیریتی مناسب، از اصول اساسی برای پیشبرد نوآوری است؛ به گونه ای که کارآفرینان بدون ترس از شکست و با حمایت لازم بتوانند ایده های نوین خود را به اجرا درآورند. باید گفت که بسیاری از مواردی که باعث کاهش خطر و ریسک در این مسیر می شود، از جمله حمایت های دولتی، فراهم شدن زیرساخت های مناسب، ارائه تسهیلات مالی و مشاوره های تخصصی، نقش مهمی در ایجاد اطمینان و تسهیل ورود به عرصه کارآفرینی دارند. اگرچه تغییر همیشه با چالش و درد همراه است، اما پذیرش این چالش ها و غلبه بر موانع گذشته، شرط اساسی برای ورود به آینده ای روشن و پایدار است.
می دانیم فناوری بویژه موردی چون هوش مصنوعی می تواند به سرعت جایگزین انسان شود و بنابراین مشاغل متعددی را تهدید می کند. در چنین شرایطی چه باید کرد تا هم از فناوری بهره مند شد هم از نارضایتی بین صاحبین تخصص کاست؟
با توجه به رشد فناوری های نوین به ویژه هوش مصنوعی، نگرانی هایی درباره جایگزینی نیروی انسانی وجود دارد؛ اما به باور من، فناوری نباید به عنوان تهدیدی برای مشاغل دیده شود، بلکه باید به عنوان ابزاری برای افزایش بهره وری و ارتقای کیفیت خدمات تلقی گردد. هوش مصنوعی می تواند کارهای تکراری و پردازشی را بر عهده گیرد، در حالی که نیروی انسانی می تواند بر روی تصمیم گیری های خلاقانه، راهبردی و ارائه راهکارهای نوین تمرکز کند. از این رو، سرمایه گذاری در آموزش و ارتقای مهارت ها و نیز سازگارسازی سیاست های قانونی، گامی اساسی در جهت همزیستی مطلوب بین انسان و ماشین است.
مستحضرید توسعه مقوله ای انسان محور است اما روند کنونی تسلط هرچه بیشتر ماشین بر زندگی انسان را نشان می دهد. به ترتیبی که در حال حاضر نیز بسیاری از ما در حال استفاده از هوش مصنوعی هستیم. در چنین شرایطی دور از ذهن نیست تقاضا برای نیروی انسانی در سطوح مختلف کاهش یابد. به نوعی می توان گفت جدا از اینکه چه میزان تخصص داشته یا نداشته باشیم، دیگر جایگزینی بنام هوش مصنوعی مسلط شده یا خواهد شد. با این توضیح به نظر شما جامعه ما بویژه جامعه صاحب تخصص ما چون پزشکان، مهندسین، وکلا و … از نوآوری و فناوری جهت تغییر شرایط کنونی، استفاده و استقبال می کنند؟
به نظر من، هرچند که روند کنونی نشان می دهد فناوری و به ویژه هوش مصنوعی در حال ورود به عرصه های مختلف زندگی است و ممکن است تقاضا برای نیروی انسانی در سطوح خاص کاهش یابد، اما این موضوع به معنای کنار گذاشتن تخصص انسانی نیست. در واقع، فناوری ابزاری است برای ارتقای کارایی و بهبود کیفیت خدمات؛ به شرطی که به طور هوشمندانه و مکمل با تخصص های انسانی مورد استفاده قرار گیرد. برای مثال، در حوزه پزشکی، هوش مصنوعی می تواند در تحلیل داده های پیچیده، تشخیص زودهنگام بیماری ها و حتی پیشنهاد درمان های اولیه، نقش مهمی داشته باشد، اما تصمیم گیری نهایی و ارتباط انسانی با بیمار، همچنان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
همچنین در رشته های مهندسی و حقوق، فناوری می تواند به عنوان یک ابزار کمکی عمل کند؛ اما تحلیل های استراتژیک و تصمیم گیری های مبتنی بر تجربه انسانی، جایگزین نخواهد شد. بنابراین، باور من این است که جامعه صاحب تخصص، از جمله پزشکان، مهندسین، وکلا و … در صورت درک صحیح از قابلیت های فناوری، از آن به عنوان یک شریک برای تغییر شرایط کنونی استفاده خواهند کرد. استقبال از نوآوری و فناوری زمانی مثبت است که به گونه ای برنامه ریزی شود که تخصص انسانی و فناوری یکدیگر را تکمیل کنند، نه اینکه یکی جایگزین دیگری شود. در این صورت، فناوری می تواند به عنوان یک تسریعکننده و بهبود دهنده عملکرد، در خدمت توسعه انسان محور قرار گیرد.

طبعا برای ایده پردازی باید پرسشگر بود. روشن است ذهنیتی که چند و چون نظم کنونی برایش سوال برانگیز نباشد، نمی تواند طرحی نو دراندازد! با این حال طیفی از متخصصین علوم انسانی معتقدند جامعه ایران چندان پرسشگر نیست. به عنوان نمونه آرامش دوستدار در کتاب درخشش های تیره جامعه ایرانی را ناپرسنده پرسشنما می خواند یا دکتر جواد طباطبایی از انقطاع فکری[1] در جامعه یاد می کند. به همین منوال دکتر عباس میلانی از تجدد و تجددستیزی در ایران[2] می گوید. براساس تجربه ای که شما در فضای کارآفرینی کشور و به نوعی بین جمعی از چهره های پرسشگر کشور داشتید، فضای پرسشگری و نوآوری را در ایران چگونه می بینید؟
تجربه های حوزه کارآفرینی و نوآوری در ایران نشان می دهد که در لایه های مختلف جامعه، به ویژه در میان نسل جوان و نخبگان، جنبشی نوپا در حال ظهور است. در فضای کارآفرینی، همواره افرادی یافت می شوند که با طرح سوالات بنیادی و نگاه انتقادی به مسائل، زمینه تغییر و تحول را فراهم می کنند. این پرسشگران، اگرچه در نگاه اول ممکن است در مقابل نظام های سنتی مقاومت کنند، اما در واقع همان عامل محرک برای شکستن چارچوب های قدیمی و به چالش کشیدن وضع موجود هستند. شاید به نظر برسد که جامعه به اندازه کافی پرسشگر نیست، اما می توان گفت که در هر لحظه، فرصت هایی برای بروز تفکر انتقادی و طرح سوالات نو وجود دارد که کافی است در آن ها جرقه ای ایجاد شود.
به شخصه معتقدم اگرچه همیشه باید فضای نقد وجود داشته باشد بار سنگین روانی برچسب های منفی روشنفکر ایرانی بر جامعه ایرانی را نمیپسندم. به نظر من فضای پرسشگری در ایران، هر چند که در برخی ابعاد نیاز به تقویت و حمایت بیشتر دارد، اما همزمان شاهد رشد و پویایی است. ایجاد شبکه های تبادل نظر، حمایت از نوآوران و فراهم کردن فضایی آزاد برای بیان ایده ها می تواند موجب شکوفایی بیشتر این پرسشگری گردد. در نهایت، تنها با پرسیدن سوالات درست و به چالش کشیدن وضعیت موجود است که می توان به راهکارهای نوآورانه دست یافت و مسیر توسعه انسان محور را هموار ساخت.
بسیاری از هموطنان به درستی از مواردی چون نوسان ارزی، وجود قوانین دست و پا گیر، قطعی اینترنت و بسیاری چالش های دیگر به عنوان موانع ورود به کارآفرینی یاد می کنند. حتی مطرح می شود وقتی امکان خرید ملک و ارز برای جلوگیری از بی ارزش شدن سرمایه افراد وجود دارد، چه انگیزه ای برای پذیرش ریسک ورود به عرصه پرتلاطم کارآفرینی می ماند؟ با این حال می دانیم مجموعه افراد حقیقی و حقوقی ثروتمند یا صاحب سرمایه کم نداریم. خیلی خودمانی عرض کنم، چه اتفاقی می افتد اگر فقط یک درصد ثروت و سرمایه خود را صرف ایده های نوآورانه کنند؟
مسائلی مانند نوسان ارزی، قوانین پیچیده و مشکلات زیرساختی، همواره به عنوان موانعی برای ورود به عرصه کارآفرینی مطرح بودهاند و به نظر می رسد هر روز هم وضعیت پیچیده تر و نامناسب تر می شود. باید به این نکته توجه داشت که کارآفرینی یک سرمایه گذاری بلند مدت است که در نهایت می تواند موجب ایجاد ارزش افزوده، اشتغال زایی و کاهش ریسک های اقتصادی گردد. تجربیات اخیر کسب و کارهای بزرگ تجارت الکترونیک و ارزشگذاری آن ها در مرحله خروج سرمایه گذار نشان داد که این سرمایه گذاری اگرچه خطرپذیر است اما می تواند بسیار سودده باشد.
بله با نظر شما موافقم که اگر حتی درصد کمی از سرمایه های موجود به سمت نوآوری و ایده های نوآورانه هدایت شود، می توان شاهد تحولی اساسی در ساختار اقتصادی کشور بود. بنابراین، تشویق به پذیرش ریسک های حساب شده و حمایت از کارآفرینان جوان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. من این وظیفه را بر عهده حاکمیت می دانم و به نظرم گذاشتن تمام و کمال این ریسک بر عهده سرمایه گذار خصوصی منصفانه نیست. یکی از بهترین راه حل ها برای ایجاد و هدایت جریان هوشمندانه سرمایه به سمت نوآوری را تشکیل CVC ها[3] میدانم که می تواند به تعریف پروژه های برد-برد منتهی شود.
به عنوان سوال آخر چشم انداز اکوسیستم کارآفرینی کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟
اکوسیستم کارآفرینی در ایران در حال رشد است، اما هنوز فاصله زیادی تا رسیدن به سطح جهانی دارد. در سال های اخیر با ظهور استارت آپ های موفق، نفوذ نسبتا زیاد اینترنت و افزایش آگاهی عمومی نسبت به نقش نوآوری، شاهد پیشرفت های مثبت بوده ایم. با این وجود، برای ایجاد یک اکوسیستم کارآمد و پایدار، نیازمند اصلاح قوانین و مقررات، تقویت زیرساخت های فناوری و ایجاد شبکه های حمایتی موثر بین سرمایهگذاران، نخبگان علمی و کارآفرینان هستیم. آینده امیدوارکننده ای در انتظار ماست، به شرط آنکه همکاری و هم افزایی میان تمامی ذینفعان به بهترین نحو برقرار شود.