فصلنامه پیشرو

دختر و پسر فرقی ندارند؟

از کجا شروع کنیم بهتر از همین‌جا که این همه جوان از سراسر جهان آمده‌اند تا با شعار حقیقت، درس بخوانند، پژوهش کنند و مسائلِ زمانِ ما را بکاوند؟ این بدان معناست که ما نباید دروغ را حقیقت و حقیقت را دروغ بپنداریم. (تشویق شدید) از طرف دیگر، کمبودها را به عنوان ویژگی طبیعی خود نمی‌پذیریم. اما فارغ‌التحصیلان عزیز، چه چیز می‌تواند جلوی شما را بگیرد- چه عاملی ما را از این وضعیت باز‌می‌دارد؟ باز هم دیوارهایی هست، دیوارهای ذهن، دیوارهای جهل و کوته فکری. دیوارهایی بین اعضای خانواده و نیز بین گروه‌های اجتماعی، بین نژادها، اقوام و مذاهب مختلف. امیدوارم این دیوارها را بشکنیم. دیوارهایی که مدام ما را از تعامل راجع به جهانی که با هم در آن زندگی می‌کنیم، بازمی‌دارند. اینکه آیا موفق می‌شویم یا نه به خودمان بستگی دارد. پس فارغ‌التحصیلان عزیز، نکته چهارم من این است: هیچ‌چیز را ساده نگیرید. آزادی فردی ما بدیهی نیست، دموکراسی بدیهی نیست، صلح و پیشرفت هم همینطور. اما اگر دیوارهایی که ما را احاطه کرده‌اند، فروبریزیم، اگر در را باز کنیم و آغازهای جدید را با جسارت بپذیریم، آنگاه همه‌ چیز ممکن می‌شود… دیوارها فرومی‌ریزند، دیکتاتوری‌ها ناپدید می‌شوند. می‌توانیم جلوی گرم شدن زمین را بگیریم. می‌توانیم بر گرسنگی چیره شویم. می‌توانیم بیماری ‌ها را ریشه‌کن کنیم. می‌توانیم دسترسی به آموزش را برای همه خصوصا دختران فراهم کنیم. می‌توانیم از بی‌خانمانی و مهاجرت اجباری پیشگیری کنیم. همه این کارها را می‌توانیم انجام دهیم.

بخشی از سخنرانی آنگلا مرکل صدراعظم آلمان در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه هاروارد در سال 2019
آنگلا مرکل از خاطرات خود در آلمان شرقی می‌گوید
www.eghtesadonline.com

دختر و پسر فرقی ندارند؟

نگاهی به انگاره های جنسیتی در فرهنگ ایران

سپهر ساغری

سپهر ساغری

نویسنده

سردبیر

اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

از خندیدن تا لباس پوشیدن، از بیرون رفتن تا دوچرخه سوار شدن، جملگی محل بحث است با این حال معتقدیم دختر و پسر فرقی ندارند، مهم سالم بودنشان است! با این حال تفاوت وضعیت ایشان در عرصه های مختلف مشهود است. شاهد مثال آنکه فقط حدود 15 درصد زنان کشورمان از نظر اقتصادی فعال محسوب می شوند.[1] به همین منوال حضور زنان در عرصه تصمیم گیری هم کمرنگ است. تفاوت چندانی هم نمی کند به نهادهای دولتی بنگریم یا بخش خصوصی را بررسی کنیم. همان قدر تعداد زنان در مجلس اندک است که در نهادهای مدنی چون هیئت رئیسه نظام پزشکی، کانون وکلا، نظام مهندسی، اتاق بازرگانی و … . با این توضیح در نوشتار پیش رو ضمن بررسی کلیشه های جنسیتی به نقد انگاره های سنتی درباره زنان می پردازیم.

 

زن بودن؛ تفاوتی که آموخته می شود

شاید برای کنکاش بیشتر موضوع، بهتر باشد کمی به عقب برگردیم. آن زمان که حتی اسباب بازی هایمان فرق داشت. دقیقا در آن نسلی که امکان رفتن به کوچه، بازی کردن با هم سن و سالان یا رفتن به سفر و مانند این برای دختر و پسر یکسان نبود. دقیقا جایی که از طریق واژه ها و البته انتظارات متفاوت، خواسته یا ناخواسته بین دختر و پسر بودن تمایز قائل شدیم. در این صورت باید پرسید اگر همه این سیاهه مصداق “فرق” نیست، پس فرق چیست؟ اصلا اگر بنا بود بین دختر و پسر فرقی باشد، مصداق آن فرق چه می بود؟[2] آشکار است که نمی خواهم نقش خود زنان را در گذار به برابری جنسیتی نادیده بگیرم. بویژه آنکه اگر ایشان به توانمندسازی و البته نقش آفرینی خود بی اعتنا باشند، طبعا نوشتن و سخن گفتن از حقوق زنان نه فقط بی تاثیر که عملا بی معناست![3]

باری! زنان از بد تولد در فضای متفاوتی قرار می گیرند. برغم آنکه جنسیت نوزادان از ظاهر ایشان قابل تشخیص نیست اما والدین با پوشاندن انواع لباس یا زیور آلات، جنسیت او را متمایز می کنند. حتی انتخاب اسباب بازی نیز متاثر از جنسیت کودک است؛ عروسک برای دختران و ماشین برای پسران! بماند که برخی اسلحه هم به کودکان پسر خود هدیه می کنند. کمی که نوزادان بزرگ تر شدند جداسازی در انتخاب نوع پوشش، بلند خندیدن، بیرون رفتن با گروه همسالان، زمان بازگشت به منزل، آرایش کردن و بسیاری موارد دیگر محل تفاوت بین دختران و پسران می شود. در این جو جنسیت زده، دختر ولو تحصیلکرده و دانشگاه رفته با اذن پدر عروس می شود و بدون حق طلاق وارد چرخه سنت می شود. زنان که عموما از خشونت جامعه علیه خود گله مندند و زخم انواع و اقسام خشونت های جسمی، روحی، اقتصادی و اجتماعی را به تن دارند، در تنگنای فطرت زیستی و فشار فرهنگی به یک دوگانگی دچار می شوند.

آنان زن بودن را بدون زن بودن تجربه می کنند تا ناموس جامعه ای پدرسالار به خطر نیافتد. صدایشان، رفتارشان، ظاهرشان و هر آنچه در قیاس با مردان زنانه محسوب می شود، باید پنهان شود. موقعیت ایشان روشن است: دختر با لباس سفید به خانه بخت می رود و با لباس سفید از آن خارج می شود. آنچه سنت تدارک دیده پیامدهای قابل توجهی داشته است. دست کم در کش و قوس خواست سنت و امیال زنانه، سنت دست بالا را دارد و هر از چند گاهی با تکیه بر داس یا اسید، خط و نشان می کشد. انگاره هایی که مدام از برتری جنس مرد بر زن می گوید و در حدود ظرف شستن نیز چندان آستین بالا نمی زند.[4] جامعه ای که حتی تصویر زن فوت شده را بر آگهی ترحیمش چاپ نمی کند، در عین حال می گوید دختر و پسر فرقی ندارند! حال باید پرسید از دل چنین انگاره هایی جامعه مدرنی شکل خواهد گرفت؟ با این انگاره ها می توان شکاف جنسیتی را کاهش داد؟ می توانیم جامعه ای بهتر بسازیم؟ اصلا چه باید کرد؟ تا روز جهانی زنان صبر کنیم و به تبریک یا خرید گل بسنده کنیم؟

مدارس کپری
مدارس کپری در ایران

تا هشت مارس صبر کنیم؟

اگر حقیقتا جایگاه زنان در جامعه و البته توسعه متوازن کشور دغدغه ماست، نباید تا هشت مارس صبر کنیم! اگر یکی از ملزومات گذار بدون خشونت به جامعه ای مدرن را توانمندسازی زنان می دانیم در آن صورت نه آخرین ماه سال که ماه نخست آن می بایست سرآغاز تغییر باشد. چه اهمیتی دارد تمام طول سال آنچه لازم است را فروگذار باشیم و در اسفند به مناسبت روز جهانی زنان به یک تبریک خشک و خالی بسنده کنیم؟ مگر در تمام این سال ها کم تبریک گفته شد؟ مگر کم گل و عطر خریداری شد؟ خروجی اش چه بوده است؟ چه میزان به توانمندسازی زنان انجامیده است؟ محل تعارف نیست که محدود شدن کنش “اکثریت” ما اعم از صاحبین کسب وکارها، کارآفرینان و … به تبریک و اهدای گل نمی تواند اثرگذاری بلندمدتی داشته باشد. بدبین نیستم و نیت خوانی نمی کنم اما حقیقتا انتظار می رود عمیق تر و اثرگذارتر اقدام کنیم. از این رو چند پیشنهاد را مطرح می کنم:[5]

  • به عنوان صاحبین سرمایه بویژه به عنوان اعضای اتاق بازرگانی می توان در قالب مسئولیت اجتماعی، راه اندازی شتاب دهنده های کسب وکار در مناطق کمتر برخوردار را در دستور کار قرارداد تا از بانوان صاحب ایده حمایت شود.
  • به عنوان ناشر یا مولف می توان با همکاری پلتفرم هایی چون فیدیبو یک یا چند کتاب خود را رایگان یا نیم بها اعلام کرد. (بویژه کتب حوزه کارآفرینی و کسب وکار)
  • به عنوان موسسات آموزشی چون تکاپو، مکتبخونه، هم آموز، مدرسه کسب وکار آریانا و … می توان دوره های خود را در قالب مسئولیت اجتماعی با تخفیف یا رایگان در اختیار بانوان کشورمان قرارداد.
  • عموم مردم اعم از کسبه، معلمین، کارگران و … می توانند به اندازه وسع خود از نهادهای مدنی چون بنیاد حامیان دانشگاه صنعتی شریف، بنیاد مصلی نژاد، بنیاد حامیان دانشگاه تهران و دیگر نهادهای حامی دانشگاه های سراسر کشور، جهت پوشش هزینه دانشجویان دختر، حمایت مالی نمایند.
  • می توان بخشی از اوقات فراغت را به ارائه مشاوره رایگان یا نیم بهاء به منظور توانمندسازی زنان تخصیص داد.
  • راه اندازی یک کانال آموزشی در یوتیوب می تواند جدا از دسترسی رایگان مخاطبین به محتوا، امکان درآمدزایی دلاری برای ناشرین را هم فراهم آورد.
  • می توانیم محصولات خود اعم از کالا یا خدمت را با تخفیف ارائه کنیم.
  • شدنی است جهت توسعه امکان آموزش، کامپیوتر، لپ تاپ، گوشی و دیگر مواردی که از آن ها استفاده نمی کنیم را در اختیار سمن های فعال در نواحی کمتر برخوردار کشور قرار دهیم.
  • در مورد حق حضانت، طلاق، سهم الارث و موارد مشابه هم می توانیم متناسب با تغییر شرایط جامعه، روزآمد عمل کنیم. تغییری که تماما در اختیار خود ماست به شرط آنکه نگاه زنان هم بروز شود.

 اگر دغدغه ساختن ایرانی بهتر را داریم باید در مسیر توانمندسازی جامعه بکوشیم. استفاده از شبکه‌های اجتماعی در حدود ابزار اقدامی درست است اما اگر آن را هدف بدانیم به بیراهه رفته ایم! 

 

پانویس ها

[1]– سهم زنان در اقتصاد؛ فقط 15درصد   www.pishkhan.com
[2]– البته منظور این نیست که دختر و پسر عملا هیچ فرقی ندارند بلکه نقد آن است که با تزریق انگاره های سنتی، عملا اعتماد به نفس زنان را نشانه می گیریم و به این ترتیب امکان شکوفایی استعدادهای ایشان کم رنگ می گردانیم.
[3]– چرا؟ چون نمی توان انتظار داشت که مثلا زنان ما خود با صدای بلند بگویند ما سیاسی نیستیم بعد امثال من بنویسیم چرا نماینده زن کم داریم! خوب مگر می شود زنی به سیاست تمایل نداشته باشد و آن را نکوهش کند بعد بگوییم چیزی از آنگلا مرکل کم ندارد؟! تمام تفاوت با مرکل در همین است که مرکل و امثال او هم از قلب جوی مردسالار و تحمل تحقیر و توهین های ریز و درشت، خود را ثابت کرده اند. در غیر این صورت به صرف زن بودن نمی توان خود را با مرکل و امثال او قیاس کرد! کمااینکه منطقا مردان را هم به صرف جنسیتشان با لوترکینگ یا امیرکبیر قیاس نمی کنیم!
[4]– البته بسیاری از این انگاره ها در نسل جدید کم رنگ شده است با این حال نمی توان منکر شد که جامعه کنونی ایران در کشاکش سنت و تجدد است.
[5]– البته مراد از این پیشنهادها نادیده گرفتن مردان نیست بلکه ناظر بر ضرورت کاهش شکاف جنسیتی و اهمیت توانمندسازی زنان فهرست شده اند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *