فصلنامه پیشرو

تخریب خلاق چیست؟

“در مقام تعریف بی تفاوتی اجتماعی، وضعیتی معرفی می شود كه طی آن، افراد به واسطة عدم اتصال ذهنی (شناختی) و عینی (كنشی) با جامعه (همنوعان، نهادها و ساختارهای اجتماعی)، با بی علاقگی و بی اعتنایی به واقعیت های پیرامون از انجام مشاركت اجتماعی-سیاسی، مسئولیت های اجتماعی، فعالیت های دگرخواهانه و درگیری فعال و مدنی در مسائل اجتماعی پرهیز می كنند.”

كلانتری صمد, ادیبی مهدی,ربانی خوراسگانی رسول,احمدی سیروس،  بررسی بی تفاوتی و نوعدوستی در جامعه شهری ایران و عوامل موثر بر‌ آن، دانشور رفتار، ارديبهشت 1386 ، دوره  14 , شماره  22 (ويژه مقالات روان شناسی 8) ; از صفحه 27 تا صفحه 35 .

تخریب خلاق چیست؟

نگاهی به چیستی و ضرورت تخریب خلاق در جامعه ایران

سپهر ساغری

سپهر ساغری

نویسنده

سردبیر

اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

تخریب خلاق شاید در نگاه اول متناقض برسد اما با کمی دقت متوجه می شویم این ترکیب بی بدیل، به بهترین شکل ممکن یک فرآیند پیچیده را معنا می کند. به همین دلیل جوزف شومپیتر اقتصاددان شهیر، تخریب خلاق نامیدش تا تاکید کرده باشد گرچه خلاق و آفریننده است اما بی تعارف مخرب هم هستند! چون نظم کنونی را تخریب می کند. پس عملا تهدیدی است آشکار علیه حامیان وضع موجود. به این اعتبار ممکن است که شما دارویی ساخته یا حتی سبک زندگی خاصی را تبلیغ کنید که عملا ابتلا به دیابت را کاهش می دهد اما دیگرانی نیز در این زمین بازی می کنند. همان ها که از قبل زخم دیابتی ارتزاق می کنند.

درواقع نان ایشان در خون زخم کسانی است که مرض قند دارند! چون گردش مالی عظیمی پشت ماجراست، علی القاعده انواع کلینیک درمان زخم دیابت را هم راه اندازی می کنند. در ادارات و نهادها نفوذ کرده و با رشوه و عشوه مانع از پیشرفت کار جوانان استارتاپی و صاحب ایده می شوند. اما گروه های عمدتا جوان و جویای نامی که اختراع یا اکتشافی کرده اند می توانند چهره بازار و البته بازیگرانش را تغییر دهند. این شاید خبر خوبی برای بخشی از جامعه باشد اما بخش دیگر را علیه این صاحبین ایده می شوراند.

پس کار به تقابل می کشد. یکی از مکانیسم های ساده تقابل وضع قوانین دست و پاگیر و سکه زدن آن به نام مصالح مردم است. قوانین پیچ در پیچ که زمختی انحصار و انسداد را در زر ورق واژگانی چون منافع مردم می پیچد و به همان مردم تحویل می دهد! طنز تلخی است اما این حقیقت محض گذار به توسعه است. حقیقت آن است که نهادهای انحصاری هم از همان جامعه ریشه گرفته اند.

ممکن است کت و شلوار بپوشند یا خط سینه بیرون بیاندازند یا در مقابل ممکن است حجاب کنند و ته ریش بگذارند اما در هر شکل و شمایلی، منافع شخصی و جناحی بر مصالح ملی اولویت دارد ولو آنکه در کلام از وطن و هم وطن یا دین و متدین بسیار بگویند. همین کلاف سردرگم بازی سیاست، بسیاری را به ترک صحنه سیاه صنعت در ایران کشانیده تا جایی که عطای ماندن را به لقای رفتن، بخشیده اند. این مختصری از ماجرای پیچیده کارآفرینی است که به ظاهر پرطمراق و شیک می رسد اما در عمل به شنا در استخری از کوسه ها می ماند!

 

آیا مردم مقصرند؟

بحث تقصیر نیست بحث مسئولیت در میان است. در مملکتی که روزنامه بیش از خواندن و دانستن، ابزار پاک کردن شیشه، بسته بندی سبزی، ضربه گیر وسایل هنگام اسباب کشی و مانند این را دارد، یعنی مسئولیتمان را گم کرده ایم. بحث هم صرف کتاب یا نشریات کاغذی نیست. ما فیلترشکن هم داریم اما آن قدری که تتلو در یوتیوب دنبال می شود حاتم قادری استاد علوم سیاسی مورد توجه نیست. ممکن است بفرمایید همه جای جهان بدنه جامعه چنین است. می گویم خیر! چنین نیست.

مشخصا جهان توسعه یافته، سازمان یافته است؛ در جایش می رقصد و در جایش می اندیشد. آشکار است که مخاطب من، آن کودک نه ساله که زخم تجاوز پدر تنی اش را به تن دارد یا آن دختر 17 ساله ای که از خانه به آغوش غریبه گریخته، نیست. مخاطب، من و شماییم! من و شمایی که فرصت گشت و گذار در اینترنت را داریم. شما استاد دانشگاهی که مقاله ISI پشت مقاله ISI منتشر می کنید اما هرگز نپرسیدید کدامشان گرهی از گره های متعدد کشورمان بازکرده اند. اچ یا جی اندکس شما در برابر رنجی که 30 میلیون بدمسکن یا 30 میلیون کم سواد و بی سواد در این کشور می کشند، چه میزان اولویت دارد؟

چه اولویتی دارد صاحبین سرمایه ما صدها خانه بخرند اما حاضر نباشند به اندازه یکی از این خانه ها ریسک کنند و مثلا روی یک ایده استارتاپی سرمایه گذاری کنند؟ بی راه است بگوییم گویی فقط خودمان مهمیم و لاغیر؟ یكی از دلایل بالا بودن احساس بی تفاوتی اجتماعی، احساس منفعت طلبی شخصی و نوعی فردگرایی سودمحور است. قدر مسلّم آن است كه در حالت فردگرایی سودگرایانه، افراد به شیوه ای عمل می كنند كه هدفشان، صرفاً به حداكثر رساندن منافع شخصی خودشان است و این امر، خود وجهی از بی تفاوتی اجتماعی در جامعه است.[1] 

 

نتیجه گیری

دانسته نیست تا کی باید بگوییم دولت توسعه گرا نیست؟! و اگر دولت توسعه گرا نیست این به ما اجازه کنار کشیدن یا تاکید تام و تمام بر ریسک گریزی می دهد؟ آیا خانه پشت خانه خریدن، ارز پشت ارز انبارکردن بر سیاست های کلان تاثیری می گذارد؟ مگر جز این بوده که در این سال ها کثیری از ما ایرانیان برخوردار چنین کردیم؟ در سیاست های کلان تغییری حاصل شد؟ آیا اتخاذ سیاست های محافظه کارانه از سوی صاحبین سرمایه و اکثریت قابل توجه شرکت ها که ختم به بقا ولو با نادیده گرفتن شان و کرامت انسانی همکارانشان شده است، گامی درست و عقلایی محسوب می شود؟

اگر سیاست های دولت با توسعه همگامی ندارد، صاحبین ایده و سرمایه هم کنار بکشند، دقیقا چه چیزی رخ خواهد داد؟ اگر جوانان صاحب تخصص و ایده و بزرگترهای صاحب سرمایه در قالب کارآفرینی گرهی از گره های متعدد کشور بازنکنند دقیقا مسئولیت این مهم با کیست؟ دسته دسته رفتن جوانان یا خانه پشت خانه خریدن بزرگترها گرهی از مشکلات باز می کند؟ اگر همه منابع خرد و کلان کشور را بسیج و خرج رفع چالش های عدیده کشور نکنیم، چه در انتظار ماست؟ بدتر شدن اوضاع و فروپاشی؟ بگذاریم کشور بپاشد؟ از غبار این فروپاشی چه بیرون خواهد آمد؟

 

پانوشت:
[1]– برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به كلانتری صمد. ادیبی مهدی، ربانی خوراسگانی رسول، احمدی سیروس، بررسی بی تفاوتی و نوعدوستی در جامعه شهری ایران و عوامل موثر بر‌ آن، دانشور رفتار، ارديبهشت 1386 ، دوره  14 , شماره 22 (ويژه مقالات روان شناسي 8) ; از صفحه 27 تا صفحه 35 .
 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *