آموزش؛ راه نجات کشور؟
نگاهی به نگرش ما ایرانیان نسبت به امر آموزش
اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.
چه در رفتارمان با اعضای خانواده و چه در صحنه اجتماعی با دیگر شهروندان، نواقص و کاستی هایی می بینیم که معمولا با یک ترجیع بند خلاصه اش می کنیم: “آموزش درستی نداریم!” با این حال چند سوال اساسی در ذهن شکل می گیرد؛ نخست آنکه آموزش درست چیست؟ به بیانی دیگر وقتی خود به نقص آموزشی اذعان داریم در حقیقت پذیرفته ایم محتوای آموزشی یا شکل آموزش مان و چه بسا هر دو، ایراد دارند اما آیا نسبت به این مهم اجماع داریم؟ آیا همه ما ایرانیان به نظام ارزشی یکسانی باور داریم که بخواهیم همان ها را در مهدها، مدارس، دانشگاه ها، سینما و … تدریس کرده یا تبلیغ کنیم؟
شاید ذکر یک نمونه عینی به فهم مسئله کمک کند؛ در کلام می گوييم دختر و پسر فرقی ندارد مهم سالم بودنشان است اما در عمل از نوع پوشش و خندیدن تا رفت و آمد و کار دختران محل تفاوت است! یک ایرانی عرف گرا محتملا این عقیده را متناقض می بیند و منتقد آن است اما یک ایرانی سنت گرا نه فقط تناقضی نمیبیند بلکه تقسیم تکالیف زن و مرد را کاملا منطقی و منطبق بر عقلانیت می داند. حال سوال محوری آن است که کدام باور در مدارس تدریس شود؟ دانشگاه ها متکی بر کدام عقیده دانشجو بپذیرند؟ سینما و تئاتر ما موقعیت زنان و مردان را چگونه به تصویر بکشند؟ به همین منوال عبارتی چون “در خانه اگر کس است یک حرف بس است” ضرب المثل شده است.
آشکار است که ضرب المثل ها نمایی از باور و تلقی عمومی هستند که در طول سالیان شکل گرفته و عمومیت یافته اند. با این توضیح آیا در نظام ارزشی مدرن جایی برای تکگویی نظم پدرسالار وجود دارد؟ در مقابل آیا سنت گرایان می پذیرند که بدون سطحی از همفکری و مشارکت، عملا یک خانه را هم نمی توان اداره کرد چه رسد به نهادهای بزرگتر چون دانشگاه، شرکت، دولت و …؟! با این توضیح، مجدد به این سوال کلیدی بازمی گردیم که وقتی اجماعی بین ما ایرانیان نیست، چگونه می توان یک نظام آموزشی با محتوایی مشخص و مورد توافق آحاد ملت تاسیس کرد؟ به تعبیری در کلیت اکثریت ما ایرانیان می گوییم آموزش ضرورت دارد اما وقتی وارد محتوای همان آموزش می شویم مشاهده می کنیم که کمتر نقطه وصلی بین ما وجود دارد. بخشی از ما ایرانیان ارزش های دینی را و بخشی دیگرمان ارزش های مدرن و عموما غربی را ضروری می دانیم.[1]
اگر اجماع نیست پس چه باید کرد؟
پیش از این از اختلاف و چنددستگی میان ما ایرانیان گفتیم با این حال چون اجماعی نیست، بایست کنار بنشینیم؟ زانوی غم بغل کرده و گرد یاس بپاشیم؟ به نظر می رسد گرچه سخت و دشوار اما شدنی است از معبری چون کارآفرینی، بسیاری از خلاهای آموزشی را فراتر از تعلق خاطرها، نظام ارزش ها و مانند این بسط داد و عامل تغییر در وجه مثبت شد. شاهد مثال آنکه هادی و علی پرتوی کارآفرینان ایرانی تبار آمریکایی، شرکت «کد» را در سال 2013 و با هدف آموزش رایگان کدنویسی در سراسر جهان راه اندازی کردند. پس از اعتراضات سال 1401 زبان فارسی نیز به کد افزوده شد[2] تا فارسی زبانان سراسر جهان به صورت رایگان بتوانند برنامه نویسی را بیاموزند.
آنچه این شرکت در صفحه فارسی خود در اینستاگرام درج می کند نشان می دهد هموطنانی از سراسر ایران مشغول یادگیری برنامه نویسی هستند. مسیری که قطعا می تواند به تغییرات اساسی، مثبت و بی بازگشت در آینده ایران منجر شود. نمونه قابل ذکر دیگر مکتبخونه است.[3] این شرکت موفق نیز کارش را با فیلمبرداری از کلاس های درس دانشگاه های ممتاز کشور آغاز کرد و سپس فعالیتش را به ترتیبی گسترش داد که مستقلا متولی برگزاری دوره های متنوع آموزشی شده است. ناگفته پیداست جدا از دوره های ریالی مکتبخونه، تهیه فیلم از کلاس های درس استادان ممتاز و درج رایگان آن ها در مکتبخونه، دسترسی قابل ملاحظه ای برای عموم ایرانیان در سراسر جهان فراهم آورده است. متمم[4] فعالیت درخورد توجه دیگری است که با سرپرستی محمدرضا شعبانعلی به آموزش مفاهیم حوزه کسب و کار می پردازد.
متمم دسترسی به بخشی از مطالبش را رایگان کرده است اما متناسب با مدت زمان دسترسی، هزینه ای دریافت می کند که بیشترین آن دسترسی سالیانه با مبلغ یک میلیون و دویست هزار تومان دست کم تا پاییز 1403 است. بی نیاز از توضیح اضافی است که تامین هزینه دسترسی یک سال نیز برای بسیاری از هموطنان مقدور است. فرادرس پلتفرم آموزشی دیگری است که جدا از ارائه هزاران ساعت محتوای آموزشی رایگان، دوره های ریالی خود را نیز به مناسبت های مختلف با تخفیف های قابل توجه عرضه می کند.[5]
البته فهرست کردن نهادهای آموزشی که به اشکال مختلف و در حوزه های گوناگون از حوزه علوم پزشکی تا علوم اجتماعی مشغول به فعالیت هستند از حوصله این مجال خارج است با این حال توجه به این مهم از آن جهت اهمیت دارد که برغم همه اختلاف نظرها و به جرئت عدم تحمل ها، فعالیت های مثبتی در داخل و خارج صورت گرفته است که می تواند دریچه ای به آینده ای بهتر باشند. بی آنکه بخواهیم از وجودشان سرمست شویم یا به کنج عزلت بگریزیم. فقط با این نیت که می توان و چه بسا باید عامل تغییر بود. اگر و فقط اگر نسبت به ساختن آینده ای بهتر دغدغه داشته باشیم.